
سلام سلام اینم از پارت ۲
&اووو مرسیییی اره من عاشق اینام☺ $راستی هیرا بعد از ظهر وقت داری یه سر بریم بیرون؟؟؟ &اممم اره حتما ساعت چند؟ $الان ساعت ۳ هست و دیگه شرکت ۴ بسته میشه یعنی ما دیگه میتونیم بریم خونه نظرت چیه ساعت ۷ خوبه؟واسه شام بریم ایته وون؟ &اممم اره خوبه ولی به چه مناسبت قراره بریم بیرون؟ $میفهمی من دیگه میرم👋 &وایسا گفتم که قهوه بیارن $مرسی من باید برم به کارام برسم و رفت من که از پیشنهاد سو خیلی خوشحال بودم کم مونده

بود که دیگه وسط شرکت برقصم با خودم داشتم فکر و خیال میکردم نکنه اونم منو دوست داره خدایااااا که همون موقع گوشیم زنگ خورد و سوها بود گوشیو جواب دادم و سوها گفت خوش بگذره شب بهت من کارم تموم شد رفتم خونه با سو بعدا میبینمت منم گفتم باشه مرسی ممنون و رفتم خونه و تو راه عطری اشنا از بقلم رد شود برگشتم و دیدم که چاین هست فقط یه سلام کردم و چاینم ا، بالا تا پایین نگاهی انداختو یه سلام سرد کردو رفت تو شرکت سهام پدر من از همه بیشتره بعدش پدر چاین و بعدشم پدر سو و سوها، عکس چاین رو گذاشتم
رسیدم خونه از اونجایی که خیلی خسته بودم و حال هیچ کاری رو نداشتم و ساعت ۵ بود خوابیدم ۱ساعت و ناهارم نخوردم🤭بعدش که پاشدم ساعت ۶ بود سریع پاشدم و اماده شدم (عکسشو گذاشتم)اینو پوشیده بودی قبل رفتن یه لیوان قهوه با کوکیه مورد علاقم خوردم و منتظر سو بودم تا اینکه زنگ زد و گفت که دم در خونمونه منم رفتم پایین و سوار ماشین لوکسش شدم (شما:#سو:&) #سلام سو &سلام هیرا ممنون که قبول کردی
#خواهش فکر کنم قراره خیلی خوش بگذره نه؟ &اره قطعا #خب پس بریم دیگه راه بیفت &اووو راس میگیا #خب کجا بریم؟ &ایته وون #موافقم بریم از زبان شما:رسیدیم ایته وون و غذا خوردیم و کلی مسخره بازی دراورد و خندیدم ساعت درو ور ۱۰ بود که گفت:موافقی بریم دریا میخواستم موضوعی رو بهت بگم گفتم:نمی تونی همینجا بگی؟؟ گفت:نه اینجا شلوغه بیا دیگه دستمو کشید و برد گفتم:اکی چرا دستمو میکشی ولم کن 😂
گفت:پس بیا رفتیم و سوار ماشین سو شدیم و به سمت دریا رفتیم و به دریا رسیدیم (جوریه کا ماشین تا دم ساحل میره) ماشین نزدیک دریا وایساد و سو پیاده شد و رو کاپوت ماشین نشست و منم رفتم بقلش نشستم سو بی مقدمه گفت:میدونی همیشه اینو میدونستم که تو از من و البته چاین خوشت میاد ولی نمی دونستم کدومو بیشتر به خاطر همین نتیجه گرفتم که از خودت بپرسم میدونی چاین خیلی مغروره به خودش به خاطر همین فکر کردم شاید خیلی نخوای باهاش باشی وسط حرفش گفتم لطفا اصل حرفتو بگو و مقدمه نچین
تا پارت بعدی بای بای👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (3)