
سلام بعد از ۴ ماه میخوام دوباره هری پاتر و سنگ جادو رو ادامه بدم لطفا حمایت کنین من این داستان و کنار تلخ تر از حقیقت ادامه میدم

تا رون خواست ورد و اجرا کنه یه دختر مو قهوه ای در کوپه رو باز کرد. دختر کوپه رو با دقت نگاه کرد و بعد گفت:شمایه وزغ ندیدین؟یه پسر به اسم نویل گمش کرده.رون گفت:نه.(بچه ها علامت ایلین+ علامت هرماینی_ علامت رون÷ علامت هری= اینه) _میخوای جادو کنی،بزار ببینم ÷خورشید خانم افتاب کن این موش چاق و زرد کن _انگار کار نکرد،من یه چند تا ورد بلدم دختر اومد و رو به من کرد و گفت:لطفا میشه بری کنار؟ +اره،بیا بشین _ممنون دختر یه ورد گفت و عینک شکسته هری درست شد(اسم وردش و یادم نیست) _خدای من تو هری پاتری من هرماینی گرنجرم و شما(رو به ایلین کرد)؟ +من ایلین فاجم،از اشنایی باهات خوشبختم هرماینی +منم همینطور،و شما کی هستین؟ ÷رون ویزلی _خوشبختم،شماها بهتره رداهاتون و بپوشین یه خرده دیگه میرسیم هاگوارتز.(هرماینی از کوپه میره) من پا میشم و از ساکم ردام و برمیدارم و میپوشم. یه خرده دیگه میرسیم هاگوارتز و همگی از قطار پیاده میشیم. یه مرد که هیکل درشتی داره میگه:سال اولیا بیاین اینور. =سلام هاگرید. هاگرید:سلام هری،میبینم دوست پیدا کردی. =اره این ایلین فاج و اینم رون ویزلیه. هاگرید:خوشبختم. + و ÷منم خوشبختم. وارد قلعه میشیم. یه خانم که فکر کنم اسمش مینروا مک گوناگله درباره گروه های هاگوارتز و اینا حرف میزنه.
بعد از حرف زدن پروفسور مک گوناگل وارد سرسرا میشیم. پروفسور مک گوناگل:برای گروهبندی اسماتون و میخونم و شما میاین اینجا و میشینین و گروه بندی میشین. رون ویزلی کلاه:اوه یه ویزلی دیگه،تو باید بری گریفیندور. رون با لبخند به سمت میز گریفیندور میره پروفسور مک گوناگل:هرماینی گرنجر. هرماینی با استرس به سمت کلاه میره. کلاه بعد از چند دقیقه فکر کردن داد میزنه گریفیندور و هرماینی با خوشحالی به سمت میز گریفیندور میره. پروفسور مک گوناگل:ایلین فاج. من با استرس به سمت کلاه میرم و روی صندلی میشینم و پروفسور کلاه و روی سرم میزاره. کلاه:باهوشی،مهربونی،شجاعی،زیرکی تو خاصیت همه گروه ها رو داری ولی اسلیترین بزرگت میکنه. من:لطفا اسلیترین نه. کلاه:پس اسلیترین و نمیخوای،تو میری به گریفیندور. خیالم راحت میشه و به سمت میز گریفیندور میرم و میشینم. پروفسور مک گوناگل:هری پاتر. هری به سمت کلاه میره بعد چند دقیقه کلاه میگه:گریفیندور. همه گریفیندوریا دست میزنن و هری به سمت میز میاد و پیش من میشینه.
بعد از غذا خوردن و سخنرانی دامبلدور همه به سمت خوابگاهشون میرن.من با هرماینی هم اتاقی میشم.چون خیلی خسته بودم وقتی رسیدم سریع میرم لباس خوابم و میپوشم،روتین شبم و انجام میدم و بعد میخوابم. (فردا صبح) (ساعت ۶:۰۰) صبح با صدای الارم ساعتم از خواب بیدار میشم.اول روتین صبحم و انجام میدم و بعد برنامم و چک میکنم تا بفهمم امروز چه کلاسایی داریم.امروز اولین درسمون درس پرواز با جارو بود.خیلی برای این درس هیجان زده بودم.بعد چک کردن برنامم ردام و پوشیدم و به سمت سرسرا حرکت کردم.وقتی به سرسرا رسیدم رفتم و پیش هری،رون و هرماینی نشستم. من:سلام بچه ها. همه(ه،ر،هر):سلام ایلین. شروع به خوردن صبحانه کردم و موقع صبحانه خوردن یکم توی کتاب درباره کوییدیچ و پرواز با جارو خوندم. ساعت ۸ که شد همه به سمت کلاس پرواز با جارو راه افتادیم. (توی کلاس) همه بچه ها یه جارو کنار پاشون داشتن. پروفسور هوچ(نمیدونم درست نوشتم یا نه) گفت:برای این که جارو هاتون بلند شه همتکن کلمه بالا رو بگین تا جارو ها بیاد تو دستتون. من وقتی کلمه بالا رو گفتم جارو سریع اومد تو دستم و اولین نفری بودم که جارو رو گرفتم. هری هم دومین نفر بود. وقتی که همه جارو هاشون و گرفته بودن پروفسور هوچ گفت:حالا همگی یکم بالا برین،ایلین چون تو اولین نفر بودی اینکار و انجام بده فکر کنم چون استعدادش و داری برات اسون باشه. من:باشه پروفسور. سلام جارو میشم و یکم از زمین بالا میرم. پروفسور هوچ:عالیه ایلین،همتون مثل ایلین برین بالا. وقتی نویل داشت میرفت بالا یهو خیلی فاصلش با زمین زیاد شد و یهو از ارتفاع بالایی افتاد زمین. پروفسور هوچ رفت تا نویل و ببره درمانگاه.
دراکو:نگاه کنین،این توپ برای نویله. هری:مالفوی اون و پسش بده،اون برای تو نیست. دراکو:چرا باید بدم پاتح،اگه میخوای بگیریش بیا بگیرش. دراکو سوار چوبدستیش میشه و بالا میره. من رو به هری:بیا باهم بریم بالا،از پسش بر میایم. هری:باشه. من و هری سوار جاوهامون میشیم و میریم بالا. دراکو:میبینم که دوست پیدا کردی پاتح. من:خفه شو دراکو و اون و پس بده. دراکو:فکر نکن چون بابات وزیر سحر و جادوئه بهت احترام میزارما،حد خودت و بدون دختره ا......ح........م.......ق. من:تو هم فکر نکن چون بابات زیر دست بابای منه بهت احترام میزارم،بعدشم یبار دیگه با من اونطوری حرف بزنی من میدونم و تو. دراکو:مثلا میخوای چیکار کنی؟تو کاری از دستت بر نمیاد. من:میتونم بابات و از کار اخراج کنم،میتونم کاری کنم از زندگی کردنت پشیمون بشی،حالا هم اون و پس بده. دراکو:این و میخواین،برین بگیرینش. دراکو توپ فراموشی(فکر کنم اشتباه گفتم)و پرت میکنه. من و هری با تموم سرعت به سمت توپ حرکت میکنیم و یهویی دوتامون میگیریمش. من و هری:اخیش.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلامم!🤎🌛
من تازه عضو تستچی شدم و پاترهدم🥳❤️
میشه به نظرسنجیم سر بزنی ؟
اگه پاترهدی منم از هری پاتر فعالیت میکنم😘
ببخشید بابت تبلیغ 🙂 پین؟
عالی ولی اون ورده این بود
خورشید خانم آفتاب کن تا کره زرد رنگ این موش چاق عه*مق بشه زرد
مرسی
من که دیده بودم اونجوری بود ولی مرسی بهم گفتی