
سلام اینم از پارت پنجم حمایت کنید که ادامه بدم و اینکه اگه بازدیدها همینطور کم باشه دیگه ادامه نمیدم
میشل:چه جالبه نانسی@ نانسی:بله خیلی جالبه گلم😘😘😘@ میشل:نانسی تو خیلی مهربونی همین باعث شده انقدر با تو صمیمی شم نانسی:اوه درسته عزیزم@ میشل گونه نانسی رو بوسید میشل:حالا این گوی ملکه کجاست؟@ نانسی:در داخل اتاق(قدرت)که به شدت زیادی توسط سربازان بسیار ماهر با تعداد بالایی محافظت میشه چون این گوی ملکه و چهار گوی عناصر آب و آتش و خاک و باد در اون اتاق حفاظت میشه درجه حفاظت اتاق قدرت در اولین رتبه و درجه حفاظت قرار داره و همچنین حفاظت شما و ملکه وشاهزادگان چهار عنصر در رتبه سوم حفاظتی هست.🎋
این اتاق افزایش قدرت هم در رتبه چهارم حفاظتی قرار داره@ میشل:پس چه مکانی در رتبه دوم قرار داره؟@ نانسی:اتاق جواهرات جادویی که بسیار مهم هستند که بعدا در موردش خود ملکه برات میگن.@ میشل:بسیار هم عالی.@ میشل و نانسی با هم رفتن اتاق قدرت از زبان میشل:اتاق قدرت توسط سربازان آموزش دیده رتبه اول نظامی قصر حفاظت میشد🎎
خواستم برم تو که نانسی انگشتری که توی دستش بود رو نشون سربازها داد یکی از سربازها که انگاری فرمانده بقیه محافظا بود اومد جلو و گفت:
فرمانده:سلام بر پزشک اعظم،از دیدارتون خوشحالم.@ نانسی:سلام فرمانده کلارا.ایشون بانوی نجات دهنده هستن@ فرمانده کلارا:سلام بانوی من(نویسنده:این فرمانده کلارا انگاری کت نواره😂)از دیدارتو واقعا خوشحالم دیروز فرمانده وانیا از شما برام گفتن(توجه داشته باشید که مقام وانیا از مقام کلارا بالا تره.وانیا فرمانده اول نیرو های نظامی سرزمینه و کلارا هم فرمانده دومه )و ملکه بهم گفتن که قراره بیایید برای دیدن گوی ملکه رو ببینید.بفرمایید داخل.@😄😃
میشل:سربازا رفتن کنار منو نانسی شاد و خندان خوشحال و مهربان رفتیم به سمت اون در(خخخخ شعر گفتم😂😂😂) نویسنده:حال ندارممممم تایپ کنم میریم چند ساعت بعد: از زبان میشل:آخیش گوی ملکه رو دیدم حالا خیلی خستم فردا هم قراره با شاهزاده اشلی بریم اتاق جواهرات و الان برم تو اتاقم یه چرت بزنم خیلیییی خسته شدم😁
.............................................................. در زمین(عمارت براون):(آخه ما تا الان توی آسمون بودیم،خدایی ببینین تا حالا کدوم نویسنده ای به خوبی من شمارو برده آسمون،شمارو برده تو قصر و ازین چیز میزا،قدر بدونینننننن😂) انی:جان،دلم خیلی واسه میشل تنگ شده@ جان:منم همینطور😔@ انی:نظرت چیه خبرش کنیم بیاد پیشمون@ جان:فکر خوبیه@ انی:برم اون گوی که وانیا دادو بیارم خبرشون کنم@ (نویسنده:خب حالا میریم پیش میشل)
(نویسنده:خب حالا میریم پیش میشل)🙂 دنیای پریان(سرزمین چهار عنصر): از دید میشل:داشتم خواب میدیدم که اهریمن سیاهو گرفتم دارم گیسشو میکشم و میخوام جررررش بدم که یهو یه صدایی شنیدم(تتق تتق تق تق تق)آز خواب پریدم داشتن در میزدن گفتم بفرمایید.@ وانیا اومد تو با همون لبخند همیشگیش میشل:وانیاااااا چرا الان اومدی؟🙁😟🥺😭😭😭😭@ وانیا:مگه باید زود تر میومدم بانو کوچولو؟🙃@ میشل:بانو کوچولو؟چه زود صمیمی شدی!😄@ وانیا:خودتون گفتین باهاتون راحت باشم.😁@ میشل:خوبه آفرین به حرفم گوش دادی.@ وانیا:گفتین چرا الان اومدم؟@ میشل:آره@ وانیا:خوب چرا باید الان نمیومدم؟@ میشل:وایی گفتی.داشتم خواب میدیدم دارم موهای اهریمن سیاهو میکشم و میخوام جرررررش بدم که جنابعالی تشریف فرما شدی.حداقل میزاشتی طعم پیروزیو بچشم بعد مث پارازیت ظاهر میشدی😂😂😂😂😂😂😂😂😂(عجب)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی دیر پارت ها رو میذاری میدونی الان دو ماهه این پارت رو گذاشتی همینجوری طرفدارای داستانت رو از دست میدی😔😔😔😔😑😑😑
آرام جان خیلی دیر به دیر پارت ها رو منتشر میکنی الان یک ماه هست این پارت رو گذاشتی
پارت ها رو اگه سریع تر بزاری بهتره چون تستچی تا برسی کنه یه ۱ هفته ای طول میکشه
پارت بعد رو کی میزاری ؟؟؟؟
عالی بود
خیلی قشنگ بود💙
لطف کن توی داستان زیاد خودت حرف نزن (منظور اونهایی بود که توی پرانتز می گفتی)💚
در کل خیلی عالی بود💛
به داستان منم سر بزنید
مرسی کارا جون
اها باشه سعی میکنم ولی اینکارو میکنم که داستان بامزه تر بشه
در آینده هم سوپرایز خواهم داشت
منو معرفی کنید که بازدید ها بالا بره
داستان قراره خیلی غیر منتظره باشه
و اون سوپرایز هم اگه بازدید و تعداد لایک بالا بره میگم
مرسی
بله من داستان شما رو توی پارت شونزدهم داستان جدیدم معرفی کردم💙
خیلی ممنونم کارا جون