
سلاممم اینم پارت چهارم🔮 نظراتتون رو کامنت کنید🧸 ممنونم🎈🎀🔮
میشل از ملکه تشکر کرد و با وانیا به اتاق رفتند میشل در اتاقو باز کرد و رفت نشست روی تخت شاهانه اتاقش وانیا گفت:شب بخیر بانو@ و خواست بره بیرون که میشل گفت: _وانیا چرا انقدر با من رسمی حرف میزنی؟@ _بانو شما مقامتون از من خیلی خیلی بالاتره و من باید به شما و مقامتون احترام بزارم@ _اما وانیا من نیومده مقام دار شدم؟چطور خودم نفهمیدم؟!😁😁😅😅😂😂😂😂😂@ _بانو ملکه قراره که فردا مقامتون رو مشخص کنن@ _واییی چه جالب...امم وانیا بنظرت ملکه چه مقامی بهم میده؟@ _اگر بتونید خیای سریع قدرتتونو افزایش بشید و از چیزی که الان هستید قدرتمند تر بشید ایشون احتمالا مقام💌💌💌 (وزارت) رو بهتون خواهند داد@
_اگر بتونید خیای سریع قدرتتونو افزایش بشید و از چیزی که الان هستید قدرتمند تر بشید ایشون احتمالا مقام💌💌💌 وزارت رو بهتون خواهند داد@ (((میشل دهنش از شدت تعجب باز مونده بود و چشماش گرد شده بود با خودش فکر کرد که واقعا قراره وزیر سرزمین چهار عنصر بشه؟..... یعنی واقعا قرار بود همچین اتفاقی بیوفته؟چه کسی میدونست که سرنوشت میشل چه خواهد شد....))) اون شب گذشت و میشل از خواب بیدار شد،حتی زودتر از همیشه اما میدونست این زود بیدار شدنش به خاطر ملاقات امروزش با شاهزاده هاست میشل باید سعی میکرد که در دیدار اول خودش رو گم نکنه و مراقب رفتارش باشه چون از تعریفی که وانیا و ملکه درباره شاهزاده ها کردن باید بسیار خانوم و با وقار باشن😉😁@ از زبان ملکه:صبح که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم دستور بدم از میهمانمون پذیرایی شکوهمندی بشه دستور دادم تا یک میز صبحانه کامل در تالار بزرگ قصر آماده بشه_ در همین زمان شاهزاده اشلی که دیشب از بازدید شهر برگشته بود اومد پیشم وگفت:سلام بر ملکه امروز حالتون چطوره؟@ _خوبم شاهزاده@
_خوبم شاهزاده 🙂@ اشلی:مادر جان اگه مهمان ما تشریف دارن اجازه بدید که من امروز صبح به دیدنش برم و زودتر از خواهرانم باهاش آشنا بشم@ _البته دخترم اما بعد از دیدنش بیایید به تالار قصر برای صبحانه@ _چشم ملکه@ شاهزاده اشلی رفت به سمت اتاق میشل و در زد میشل اجازه ورود داد و شاهزاده وارد شد و ادامه داد: _سلام بر بانوی بزرگ و نجات دهنده@ میشل که از دیدن اشلی تعجب کرده بود با چشمایی که از شدت زیبایی و وقار فراوان اشلی گرد شده بود بلند شد و به سمت اشلی رفت و احترام ریزی گذاشت بعد گفت: _سلام بر شما خانوم@ _اجازه بدید خودم رو معرفی کنم میشل بانو(من شاهزاده اشلی حکمران عنصر آب هستم)@ _و..ا....ق...ع..ا...من....خیلی از..دیدنتون..خوشحالم شاهزاد..ه ببخشپپید(منظورش همون ببخشیده😂😅) که نشناختمتون(زبونش بند اومده عین مرینت😁🤣🤣)@ _چه بانوی با وقار و مهربانی هستید میتونم بیشتر باشما آشنا بشم؟@ _ممنونم این نظر لطف شماست،البته بفرمایید داخل@ اشلی رفت تو روی مبل سلطنتی اتاق میشل نشست میشل هم نشست و اشلی ادامه داد:متاسفم که دیشب نتونستم به دیدارتون بیام از بازدید شهر اومده بودم و خیلی خسته بودم آمادگی نداشتم@ _ نه شاهزاده مشکلی نیست.@ _بانو شما چند سالتونه؟@ _من۱۵سالم هست@ _اوه چقدر خوب منم ۱۵سالمه.@😆😆😆😆😆😆😆
و اینکه اشلی کلی سوال کرد و وقتی خوب با میشل آشنا شد اون دوتا خیلی با هم صمیمی شدن در حدی که دیگه اشلی یخش آب شد و دیگه میشل رو بانو صدا نمیکرد و بهش میگفت میشل جان خلاصه میشل از رفتار صمیمانه شاهزاده واقعا راضی و خوشحال شده بود و امیدوار بود خواهران شاهزاده اشلی هم همینطور گرم و صمیمی باشن. ۵ساعت بعد از زبان میشل:من توی این ۵ساعت با هر چهار دختر ملکه آشنا شدم و واقعا از این اتفاق خوشحال بودم شاهزاده جسیکا و شاهزاده سوزان هم مثل اشلی مهربون خون گرم و باوقار بودن اما اونجوری که من فهمیدم شاهزاده جنیفر زیاد اجتماعی نبود اون خیلی خیلی مهربون و با وقار بود اما مثل خواهران دیگش زیاد دوست نداشت توی جمع باشه من احساس میکردم اون از چیزی ناراحته و یا آزارش میده و به نظرم باید حتما کمکش کنم بله من بهش کمک میکنم. اما امروز با ملکه قرار داشتم باید برم اتاق افزایش قدرت برای قدرتم.
از در اتاق اومدم بیرون و راه افتادم برم پیش ملکه یه دختر خانم رو دیدم که عینکیه و یه دفتر دستشه اومد جلو و گفت _سلام میشل بانو از دیدارتون بسیار خوشحالم@ _سلام خیلی ممنونم منم از دیدارتون خوشحالم ممنون میشم معرفیکنید خودتونو@ _بله من مشاور هستم حالا بیایید امروز شما کلاس افزایش قدرت دارید کارتون که تموم شد با هم صحبت میکنیم@ _بله ممنون شما هم با من میایید بریم پیش ملکه؟@ _بله ملکه منو فرستادن تا شمارو ببرم پیششون@ _بسیار هم عالی بریم@ از زبان میشل:منو مشاور راه افتادیم داشتیم میرفتیم زیر زمین قصر که خیلی باشکوه و مجلل بود تقریبا بعد ۱۰دقیقه راه رفتن بلاخره رسیدیم زیرزمین قصر یه راهروی خیلی بزرگ بود که کلی اتاق داشت عین هتل ۵ستاره مجلل بود رفتیم جلو تر یه اتاق بود که روی در نوشته بود (محل افزایش قدرت)مشاور درو باز کرو اتاق خیلی خیلی بزرگ بود واقعا در تعجبم از اینهمه وسعت اون اتاق. از همینجا یه میز و صندلی سلطنتی و چند کاناپه اون ور اتاق دیده میشد حرکت کردیم به سمت اونجا.
حرکت کردیم به سمت اونجا😬 وقتی رسیدیم دیدم ملکه نشسته اونجا این اتاق پر بود از معجونهای مختلف و رنگی پودر های مختلف یه جور آزمایشگاه بود@ ملکه:دخترم خوشآمدی اینجا اتاق افزایش قدرته یه جور آزمایشگاه بعد ملکه گفت میخوام با مدیر و صاحب این آزمایشگاه آشنات کنم@ رفتیم طرف دیگه آزمایشگاه یه خانمقد بلند پشتش به ما بود و داشت چند تا محلول رو مخلوط میکرد وقتی رسیدیم پیشش روبه ما کرد و گفت:سلام بر ملکه پاتریشیا و نجات دهنده چهار عنصر؟مشاور نِل@ میشل:سلام برشما خانم جوان@ ملکه و مشاور هم سلام کردن و اون خانم ادامه داد:من نانسی هستم مدیر آزمایشگاه و پزشک مخصوص قصر و بانوی افزایش دهنده قدرت.@
.میشل:خیلی از دیدنتون خوشحالم منم میشل هستم واقعا دیدار باشما برام خیلی لذت بخشه@ {مشخصات نانسی:اون یه زن قد بلند با موهای خاکستری و چشم مشکی خیلی مهربون و باتجربست که ملکه بهش لقب بانوی افزایش دهنده قدرت و لقب پزشک اعظم رو بهش داده}@ ملکه:میشل جانم نانسی وفادار ترین و باتجربه ترین پزشک قصر هست اون پزشک مخصوص قصره و همچنین اون قدرتتو افزایش میده الانم با هم صحبت کنین و آشنا بشین که نانسی قدرتت رو افزایش بده@ که یهو مشاور گفت ملکه شما هنوز کار های امروز رو انجام ندادید نمیرسید!@ ملکه:آخ گفتی نل بدو بریم که کلی کار ریخته رو سر منو تو بدو دختر دیره@ ملکه و مشاور نِل رفتن منو خانم نانسی موندیم گفتم:خانم میشه بیشتر در مورد افزایش قدرت بگین؟@
نانسی:حتما میشل عزیزم میگم برات میگم بیا بشین اینجا کنار من@ میشل رفت و کنار نانسی نشست و نانسی ادامه داد:میشل جان همینطور که میبینی اینجا یک آزمایشگاه مجلل و بسیار مجهز هست من با کمک ترکیب چند ماده محلول افزایش دهنده قدرت رو آماده میکنم اما من الان من اون محلول آماده رو دارم بیا تا بگم چیکار کنی ببین محلول رو بخور این محلول جادووییه اگه بخوریش قدرتت رو تقویت میکنه البته باید تمرین هم بکنی@ اون محلول یه محلول بنفش رنگ بود میشل بعد اینکه محلول رو خورد گفت:واییی نانسی حس میکنم قدرتمندتر شدم و ذهنم آزاد شده@ نانسی:بله گلم خاصیت این محلول همینه. میشل:فوق العادست.@ نانسی:بله اما الان این محلول هم قدرت ذهنی تو و هم قدرت جسمانیتو افزایش داده اما الان میخوام بهت یاد بدم چطور از قدرتت استفاده کنی،میشل عزیزم تو قدرت ذهنی بالایی داری یا در واقع بهتره بگم که تمرکز بسیار بالایی داری حس ششم تو بسیار خوبه و همین باعث ارتباط تو با سرزمین پری ها شده عزیز دلم حالا که قدرت تمرکزت به طور کانل افزایش یافته حالا باید تورو ببرم پیش گوی قدرت ملکه که تمام قدرت چهار عنصر رو به همراه داره .@
نانسی:بله اما الان این محلول هم قدرت ذهنی تو و هم قدرت جسمانیتو افزایش داده اما الان میخوام بهت یاد بدم چطور از قدرتت استفاده کنی،میشل عزیزم تو قدرت ذهنی بالایی داری یا در واقع بهتره بگم که تمرکز بسیار بالایی داری حس ششم تو بسیار قوبه و همین باعث ارتباط تو با سرزمین پری ها شده عزیز دلم حالا که قدرت تمرکزت به طور کامل افزایش یافته حالا باید تورو ببرم پیش گوی قدرت ملکه که تمام قدرت چهار عنصر رو به همراه داره و منشا تمامی قدرت سرزمین چهار عنصره@ میشل:چه جالبه نانسی@ نانسی:بله خیلی جالبه گلم.@
خوب این پارت هم تموم شد امیدوارم دوست داشته باشید😄 ممنونم🥰 خدانگهدار😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی توی صف برسیه
ایول🤩🤩🤩🤩🤩
😂😄
چرا پارت بعد رو نمیزاری ؟؟؟؟
دارم مینویسم
داستانت عالیه عزیزم تو تستچی بیشتر کاربر ها طرفدار میراکلس و گروه های کره ای هستند و این داستانا تو تستچی زیاد نیستند واسه همین طرفدارات شاید کن باشن ولی داستانت خیلی خوب هست
داستانت عالیه عزیزم😇🥰
اگه زود به زود بزاری طرفدارات بیشتر میشه🥰😇🤩😍
میشه پارت بعدی رو بزاری🥺🥺
خیلس وقته منتظرممم😭
انگیزه ندارم 😐
کسی نمیخونه😂
اگه زود بزاری می خونن😆🤩
منتظرم😉
باشه تا چند روز دیگه مینویسم
OK
بلاخره پس از دو هفته منتشر شد🤩🤩🤩🤩😀
خیلی عالی بود
بی صبرانه منتظر پارت بعدم🥰
ممنونم
مثل همیشه عالی بود💙 فقط اسلاید آخر رو تکراری نوشته بودی ولی این از جذابیت داستان کم نمی کنه ولی لطفا تکرار نشه💚 (چی گفتم😐😂)
به تست های منم سر بزنید
ببخشید دیگه کارا جان پیش میاد
ممنونم بابت نظر و تعریفت🤩