‹ ای خوش آن عاقل که زد بر کوچه ی دیوانگی! ›
مگر خورشید روزی فقط ده بار غروب نمیکرد؟ آسمان سبز رنگ نبود؟
تا جایی که یادم می آید پاییز فصل آخر بود ولی آدم های اینجا ، همگی منتظر فصل دیگری هستند
عمه سماء همیشه یک فنجان چای میریزد و شعر می خواند تا به قول خودش ریلکس کند !
او کوچک ترین عضوخانواده هست کهتا به سی و اندی سن هنوز به ازدواجفکر نکرده است
اما تا شعر میخواند چندثانیه نشده خوابم میبرد
با اینکه بی خوابی مفرط دارم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
چقد تو قشنگی اخههههه
به قشنگی خودت :>>>
🌚🌚
عالیییییییی
قوربونت برم
10
1
9
2
8
3
7
4
6
5
5
6
4
7
3
8