اینم قسمت بعدی😘
وارد مدرسه که شدم رفتم سراغ آقای کَستِر. اون یجورایی....دکتر داروخانه مدرسه بود. رفتم طبقه چهارم و بعد از دو قدم به جلو و ده قدم به چپ به یک در نارنجی رنگ رسیدم. آخیش ، خداروشکر بسته نبود. در زدم و وارد شدم. آقای کَستر گفت :« اوه....اینجا رو ببین ، مشتری همیشگی من...جیمی...فامیلیت چی بود؟»
پوزخندی زدم و گفتم :« ناناسه....جیمز ناناسه هستم»
هر بار اسممو میگفتم یاد اسم واقعیم میفتادم.
اون خندید و گفت :« آه....بله. خودشه»
اون آدمی سرزنده و شاد بود و البته شوخ طبع. یکمی تپل بود و واقعا مهربان و ساده بود.
آقای کستر ادامه داد :« چی میخوای جیمی؟»
و کمی روی من زوم کرد که طبیعی بود چون کسی توی مغازه نبود بجز من.
گفتم :« آم...راستش میخواستم بدونم دارویی داری که بتونه یه آدم خواب آلود رو برای مدت زیادی بیدار نگه داره؟»
گفت:« بله....دارم. ولی عوارض خودشم داره. اگر روزی بیشتر از دو تا استفاده کنی به حتم کارت به بیمارستان میکشه. و بعد از اینکه اثر قرص تموم بشه....تو باز به حالت عادیت بمیگردی و حتی خسته تر . مطمئنی میخوایش؟»
گفتم :« بله.....یه بسته لطفا.»
گفت :« یه بسته؟»
گفتم :« بله.»
گفت :« باشه.»
بعد از اینکه قرص رو گرفتم ، گذاشتمش توی کوله ام و از طبقه چهارم دویدم طبقه دوم ، کلاسا هنوز شروع نشده بودن ، ولی از طبقه سوم ، توی اتاق موسیقی صدای پیانو میومد.
رفتم بالا و دیدم یه نفر داره پیانو میزنه ، آوازش دلنشین بود.
ولی.....داشت نیروی من و قوت نداشته مو میمکید. قدرتم داشت تحلیل می رفت. سعی کردم از اونجا دور بشم ، اما نتونستم. چشمام داشت تار میدید و درد شدیدی توی ستون فقراتم بود . یکدفعه یک نفر دست منو کشید و بلندم کرد.
هنوزم حالم خوب نبود.....میخواستم بهش بگم که ، یکدفعه بیهوش شدم.
( عکس ، عکس آقای کستره)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
تولدت مبارک واقعا خیلی عالی بود من که عاشقش شدم و جبمی هم خیلی کیوته اگه میشه یکم بیشتر پارت بزار
پارت بعدی تو بررسیه ، چشم یکم نظمش بهم ریخت دیگه ببخشید😅😊💙
وایی عالیی بید😁😀بازم تولدت مبارک🎂🎊🎉
ولی چقد کم مینویسی منو سکته دادی که😐💔👀
ممنوننن. اره یکم نظمش بهم ریخت کم شد😅😅ببخش😂