تروخدا رد نشو. ناظر جون مادرت رد نکن
Marinette:
رسیدیم مدرسه. واو فقط ی ثانیه زود تر از معلم رسیدیم. رفتیم نشستیم. منو ادرین کناهم میشینیم. معلم درس داد. داشتم میرفتم که دیدم ادرین داره صدام میکنه مری: اه بله. ادرین: میگم امروز میای مری: نه تا وقتی که لایلا اونجاست. ادری: بابام گفت میخوان لایلا رو اخراج کنن مری: هه اونا اونو اخراج نمیکنن چون لایلا خیلی خوشگلو ناز تو که بهتر میدونی هرچی نباشع دوست پسرشی ادرین: وات حالت خوبه من چرا باید همچین دوس دختری داشته باشم. عشق من فقط تویی. مری: خخخخخ خندیدیم تو کل مدرسه پیچیده ک تو لایلا باهمین باور نمیکنی برو از بقیه بپرس، اگه کاری نداری خدافظ. ادرین: بمون کی گفته مری: ب من چ تو باید پرس و جو کنی حالا خدافظ.توراه همش داشتم حرص میخوردم و دعا میکردم لایلا بمیره من عاشق ادرینم اما چجوری بهش بگم. اگه اون عاشق لایلا باشه چی. اگه اون منو فراموش کنه وای خدا. گریم همینجوری سرازیر شده بود که خوردم ب ی نفر و افتادیم پایین. سرمو اوردم بالا که دیدم ادوارده. ادوارد پسری با موی ابی چشای مشکی و قلب مهربونیه.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
سلام اسمت چیه و درست کجاست؟
سریع بگو
میشه تند تر پارت بدی لطفا 😭😭😭
اگه من رو تا امشب به۶۵۲ برسونید پست سه چیز که تا حالا ندیدم درست میکنم