پارت 14 فیکشن
آن عروسک بود که خاطراتش را تداعی میکرد، آن عروسک بود که کابوس هایش را رقم میزد، آن عروسک خود شیطان بود. کالبدی که می توانست روح را ببلعد و جسم را تا حد مرگ بسوزاند و این تنها ترسش بود. دستانش شل شد و عروسک از دستش سر خورد، چند قدم عقب رفت و به دیوار اتاق برخورد کرد. احساس خفگی عمانش را بریده بود و هر لحظه ممکن بود ذهنش را متلاشی کند، سرش را با دستانش اسیر کرد و التماس میکرد، اما به درگاه کی، چه کسی او را آزار میداد که اینگونه التماسش میکرد؟ فریاد هایی که میزد حنجره اش را به خس خس انداخته بود. به سختی نفس میکشید و نمی توانست اطرافش را درست ببیند، همه چیز مانند موجی از گرما میلغزید و تاب میخورد اما تنها تفاوتش در این بود، پسری که در میان امواج سوزان گرما در حال یخ زدن است.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
واوووووووووووو🙀💯
واهااایییخسفسلخیحاییاکژاکیاکیلمملط
وای.. عروسک کیو اینجا چیکار میکنه؟ :/
پارت بعددددد
وای عالی بودددد
پیشرفتت توی هر پارت کاملااااا واضحههه ✨
این پارت خیلییی خوب بوددد
کلماتی که به کار برده بودی ، استفاده از علائم نگارشی و توصیفاتت همه خیلیییی خوب بودننن :)✨🍡
منتظر پارت فوق العاده بعدی هستیم :»💕♥️
مرسیی
ام ... امانش را بریده بود *
در اصل از واژه « امان دادن » میاد :)
عععررررر خدایا بچم چویا چرا اینطوری درد میکشه چش شده اون عروسک کوفتی چیه چرا وقتی فریاد میزد دازای نیومد پیششش الهی براش ذوب شم مننننننننننن
"درحال تشنج کردم و انتظار فراوان برای پارت بعد"
مجبورم نکن اسپویل کنم🗿🤝🏻
ایشالا تا پارت بعدی جر میخورم🤝🤡✔