رمان عشق دوباره

سلام امدم با داستان میراکلسی اولین تجربم هست ولی خب

(اول بالا)(علامت مرینت❤علامت. ادرین💛الیا🧡نینو💚) مامانش:مرینت بیدار شو مدرست دیر شد ❤باشه مامان وای دیرم شد (یعنی رکورد سونیک رو زد صبحونه هم نخورد خب بریم زمانی که میرسه مدرسه ❤بدبخت شدم این چندمین

باره که دیر میرسم🙏خدایا به امید تو (میره داخل و میره پیش الیا)🧡بازم خواب موندی😂❤هر هر رو اب بخندی🧡 امروز باید بهش بگی❤به کی بگم?🧡ادرین خنگول❤چییییییی(چنان دادی زد که کل کلاس چپ چپ نگاش کردن) 🧡اروم دختر عه❤راست

میگی امروز دیگه باید بهش بگم🧡بلخره میخای بگی بعد 500سال❤هرهر(خب بریم زنگ اخر وقتی زنگ میخوره)🧡بدو داره میره سوار ماشین میشه الان بهترین فرسته ❤باشه (و بدو بدو کنان میرسه به ادرین)❤ادریننننن💛مرینت ❤میخام یه چیز بهت

بگم 💛خب ❤من من من (ده بگو)من....... خب پایان پارت 1 ناظر عزیز لطفا اولین تجربه بنده را با خاک یکسان نکن قبولش کن بره پی کارش یعنی یه دونه ای مثل الماس میدرخشی ناظر جون برا پارت بعد 10تا کامنت15تا لایک بای