پارت 5
آبی به صورتش زد و در اینه نیم نگاهی ب خود انداخت. ردی از اشک ها باقی نمانده بود، به ندرت خود را در اینه نگاه میکرد و اهمیتی به ظاهر نمیداد.--- خنده اش را قورت داد. نگاهش را از چویا گرفت و به رو به رو داد، عمق چشمانش را با لبخند غمگینش هماهنگ کرد "تو تنها کسی هستی که میتونه منو بخندوهنه" مکثی کرد و با همان لحن ادامه داد "فکر کنم چیز خوبی باشه" روشو به چویا داد که درمورد چیزهایی که در اطرافش اتفاق می افتاد مطمعن نبود و همیشه جای شکی را باقی میزاشت. قبل از اینکه حتی بخواهد کاری کند به شدت به عقب پرتاب شد و از روی نیمکت افتاد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
چویا گودرت مند میشچد
قلمت خیلی خوبه
پارت ۵ بلخرهههههههه
دازای خشن میشود
دیریریرین🎼
دیریریرین🎼🤌🏻🙂🤣