پارت3 فیکشن سوکوکو\
چند دقیقه ای میشد که منتظر است و نگاهش را از در نگرفته. ناگهان در باز شد و چهره یوتا در چارچوبش نمایان شد" متاسفم که دیر شد حتما خیلی منتظر موندی" با لبخند سری به چپ و راست تکان داد" خودمم تازه رسیدم" یوتا کنار چویا روبه روی کنسول بازی نشست و به مانیتور خیره شد" اگه اشتبا نکنم این بالا ترین رکورد این بازیه" لبخندی زد، رو به چویا کرد و ادامه داد" پس با یه حرفه ای طرفیم" چویا با بی تفاوتی ارنجش را روی صفحه ای که دکمه های کنسول بازی رویش چیده شده بودند گذاشت و کف دستش را تکیه گاهی برای چونش قرار داد" بازیش اونقدرا هم سخت و جالب نبود" یوتا تک خنده ای کرد و چویا رو به چالش طلبید" نظرت درمورد یه دست چیه" چویا با تمسخر سری تکان داد و در پاسخ گفت" چرا که نه"
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
42 لایک
مگه یوتا پسر نبود نکنه تو این فیکشن چویا دختره؟🤣🤣😂😂😐
داش ورسه🗿
عالی✨️✨️🙃🙃
بهترین فیکشن سوکوکوعه واقعا
وای سر اونجاش که نوشتی داد زد دوست دارم ترکیدم😭😂
وای بمیرم برای دازای که داره اینطوری بهش خیانت میشه
پارت بعد و گذاشتم تو صفه
واسه اون باید بشینی عر بزنی