15 اسلاید پست توسط: Atena انتشار: 1 سال پیش 711 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
چند فکت در مورد لباس های که در فیلم هری پاتر بودند
کاورمون
لوسیوس یکی از خوش پوش ترین شخصیت های دنیای «هری پاتر» بود. او همیشه لباس هایی بی عیب و نقص به تن می کرد و حتی مثل یک شیک پوش واقعی از عصا استفاده می کرد. با این حال، در فیلم آخر «هری پاتر»، پیش از نبرد نهایی هاگوارتز، می توان تغییر استایل لباس های او را دید. او دیگر نه یک اشراف زاده، بلکه یک جنگجو بود. لباس چرمی جدید او با شانه های بزرگش، به زره شباهت داشت
در قسمت آخر این فرانشایز، می توان یک خالکوبی هم روی گردن لوسیوس دید – شماره ی زندانی آزکابان. بعد از بازگشت او از آزکابان، معلوم شد که او به شخص دیگری تبدیل شده بود: او زرق و برقش را از دست داده و دست از زدن ریش و مراقبت از موهایش برداشته بود.
هاگریرد با آن ظاهر جنگلی اش بسیار گمراه کننده بود: او در نگاه اول یک غول بدعنق و ژولیده با کتی رنگ و رو رفته به نظر می رسید. با این حال، در واقع یک روح مهربان و حساس در پشت ظاهر نسبتاً سرسخت او وجود داشت.
همانطور که می دانید هاگرید چوب جادو نداشت – چوب جادوی او را زمانی که دانش آموز بود در وزارت جادو شکسته بودند. با این حال، او بخشی از چوب جادویش را نگه داشته و آن را به یک چتر متصل کرده بود. رنگ صورتی چتر هم می گوید که هاگرید شخصی مهربان و حساس است. به علاوه، سعی کنید به یاد آورید که او چطور تلاش کرد مادام ماکسیم را که به مسابقه ی جادوگران آمده بود تحت تأثیر قرار دهد – هاگرید کت قدیمی اش را با گل سینه ی بزرگی به شکل گل تزئین کرد.
نویل هر چه بزرگ تر شد قدرتمندتر شد و در قسمت آخر «هری پاتر» هم تبدیل به یک قهرمان شجاع شد. یک نکته ی جزئی جالب این است که در نبرد نهایی هاگوارتز به نظر می رسید نویل از لباس های پدرش در عکسی قدیمی از او تقلید کرده بود. شاید این همان معنی ای است که مفهوم پیوستگی نسلی دارد.
در نهایت این نویل لاگ باتم بود که هورکراکس یکی مانده به آخر لرد ولدمورت، ماری به نام ناگینی را از میان برد.
بسیاری نویل را در ابتدا یک احمق می دانستند. او گرچه از یک خانواده ی قدیمی از جادوگرها بود اما در جادوگری خوب نبود و دائماً در موقعیت های ناخوشایندی گیر می افتاد.
به همین دلیل، در یکی از سکانس های فیلم «هری پاتر و سنگ جادو» (Harry Potter and the Philosopher’s Stone) یک توپ یادآور گرفت، توپی که اگر صاحبش چیزی را فراموش می کرد به رنگ قرمز در می آمد. نویل به دوستانش اعتراف کرد که مشکل این بود که او چیزی که به ذهنش می آمد را نمی توانست به خاطر آورد. با این حال، اگر دقیق تر نگاه کنیم متوجه می شویم که در همان سکانس هم نویل ردایش را فراموش کرده بود – همه ی دانش آموزان ردا به تن داشتند جز او.
سوروس اسنیپ یکی از بحث برانگیزترین شخصیت های «هری پاتر» بود. بی دلیل نیست که در سکانس کشته شدن او یک شال گردن راه راه گریفندور آویزان به دیوار وجود داشت. شاید نمایانگر ذات واقعی سوروس اسنیپ بود و او به وقتش باید به گریفندور می پیوست نه اسلیترین.
در کتاب، دامبلدور در جایی این جمله را در رابطه با تقسیم دانش آموزان هاگوارتز می گوید: «گاهی وقت ها فکر می کنم خیلی زود دسته بندی شان می کنیم.» شاید حق با دامبلدور باشد. شاید آن شال گردن آویزان می گوید که آدم ها می توانند تغییر کنند و به شخص بهتری تبدیل شوند.
هواداران پر و پاقرص این فرانشایز شاید متوجه شده باشند که هری با شماره ی ۷ کوئیدیچ بازی می کرد. هفت در دنیای جی. کی. رولینگ در واقع عددی نمادین است. به علاوه، لرد ولدمورت ۷ هورکراکس داشت که آخرین آن هری بود که آن هم کاملاً نمادین است. با این حال، به گفته ی طراح لباس «هری پاتر» انتخاب این عدد برای یونیفرم کوئیدیچ هری اشاره ای به دیوید بکهام، فوتبالیست مشهور انگلیسی بود که قبلاً با این شماره فوتبال بازی می کرد.
طراح لباس «هری پاتر» در مصاحبه ای گفت که بلاتریکس یکی از شخصیت های مورد علاقه ی او بود و کار روی طراحی لباس هایش برای او یک لذت تمام عیار بود. نام اصلی بلاتریکس «بلک» (Black / سیاه) بود، به همین دلیل همه ی لباس هایش سیاه رنگ بودند. علاوه بر این، باید به این نکته تأکید می شد که او از یک خانواده ی اشرافی قدیمی بود. این امر نیز در لباس های او نمود پیدا کرده بود، لباس هایی که عناصری از مُد دوران قرون وسطی را داشتند.
آستین ها را در نظر داشته باشید – در دوران قرون وسطی آستین ها را به لباس نمی دوختند، بلکه با بند به آن وصل می کردند، درست مانند لباس های لسترنج. یک نکته ی جزئی مهم دیگر لبه ی بریده شده ی دامن او است. در دوران قرون وسطی زنان لباس های دنباله دار به تن می کردند. طول این دنباله به موقعیت اجتماعی زنان بستگی داشت. در بدو ورود زنان به شهر، لباس آن ها بررسی می شد تا از اینکه طول دنباله ی لباس زن با موقعیت اجتماعی او متناسب است، اطمینان حاصل شود. اگر طول دنباله با موقعیت اجتماعی تناسب نداشت، آن را می بریدند.
شاید بلاتریکس درمورد موقعیت اجتماعی خود اندکی غلو کرده بود. به علاوه، لسترنج دائماً کرست به تن می کرد که جزئی جدایی ناپذیر از لباس زنان در دوران قرون وسطی بود.
در فیلم «هری پاتر و تالار اسرار» (Harry Potter & the Chamber of Secrets)، تماشاگران ریزبین متوجه شدند که استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه، یک کلاه گیس روی میز خود داشت. بعداً متوجه شدیم که لاکهارت یک دروغگو بود و همه را فریب داده بود و هیچ کار برجسته ای انجام نداده بود. او درباره ی همه چیز دروغ می گفت و حتی موهای طلایی اش دروغ بودند
نشان دادن قدرت دولورس آمبریج در ظاهرش از اهمیت زیادی برخوردار بود. می توان دید که او هم مانند بسیاری از دیگر افراد قدرتمند اندکی محافظه کار بود. برای مثال، او همیشه یک مدل موی ثابت داشت و یک رنگ لباس ثابت می پوشید. آمبریج شیفته ی رنگ صورتی بود اما رنگ لباس او با جلو رفتن داستان دستخوش تغییر شد.
طراح لباس «هری پاتر» در اینباره گفته: «من با یک صورتی کمرنگ تر شروع کردم و بعد هر چه فیلم جلوتر رفت، این رنگ صورتی پررنگ تر و پررنگ تر و پررنگ تر شد چون آمبریج آشفته تر و آشفته تر شد.» در عین حال، ظاهر دولورس متضاد با تصویر کلیشه ای از شخصیت های شرور بود. طراحان لباس «هری پاتر» به عمد از این تضاد استفاده کردند تا شخصیت آمبریج همزمان جالب تر و شیطانی تر شود: لطافت ظاهری، بی رحمی مطلق را پنهان می کند
در فیلم «هری پاتر و جام آتش» (Harry Potter and the Goblet of Fire) می توان دانش آموزان مدارس دیگر جادوگری که به مسابقه ی جادوگرها آمده بودند را دید: دختران مظلوم آکادمی سحر و جادوی بوباتون و پسران مغرور مؤسسه آموزش سحر و جادوی دورمسترانگ. به گفته ی طراح لباس «هری پاتر»، او برای طراحی لباس این شخصیت ها از لباس کشورهای مختلف دنیا الهام گرفته بود.یونیفرم دختران به فرانسه اشاره دارد. اول اینکه، رنگ آبی از گذشته نقش پررنگی در فرهنگ این کشور داشته است. دوم اینکه، آن ها کلاه به سر گذاشته بودند که آن هم در میان زنان فرانسوی رایج است. به علاوه بی دلیل نبود که آن ها لباس هایی خنک و نازک و شنل به تن داشتند که مناسب آب و هوای سرد نبود. این امر برای آن بود که به ظرافت آن ها و حضور کوتاه مدت شان تأکید شود. تعجبی ندارد که رون آن ها را موجوداتی بهشتی توصیف کرد.دانش آموزان درمسترانگ کاملاً مجهز بودند: رداهای گرم قرمز رنگ، کلاه های خزدار و شنل. طراحان لباس «هری پاتر» برای طراحی لباس های آن ها از افسانه های محلی اسلاوها مربوط به دوران حکومت دودمان هابسبروگ الهام گرفته بودند. هدف از طراحی این یونیفرم سنگین وزن نشان دادن این نکته بود که آن ها از فرهنگ کاملاً متفاوتی بودند.
همانطور که می دانید ویزلی ها خانواده ی ثروتمندی نبودند، به همین دلیل مولی لباس های مُد روز و گران قیمت برای خود نمی خرید و به جایش برای خودش لباس می بافت. او برای کریسمس به عزیزانش پولیورهای دستباف هدیه می داد. خودش هم یک پیراهن زنانه ی بافتنی به تن می کرد که با کامواهای رنگارنگ درست شده بود. این کامواها احتمالاً باقیمانده ی آن همه پولیور، جوراب و دیگر لباس هایی بود که مولی برای خانواده اش می بافت.مولی برای تزئین لباس هایش صرفاً جزئیاتی بافتنی به لبه ی پایینی یا آستین هایشان اضافه می کرد. او هم مانند هر زن دیگر دلش می خواست علیرغم مشکلات اقتصادی اش، احساس زیبایی کند
در فیلم سوم «هری پاتر»، شخصیت های اصلی از کودک تبدیل به نوجوان شدند، امری که باید در ظاهر آن ها نمود پیدا می کرد. به گفته ی طراح لباس «هری پاتر»، او می خواست به لباس های این جادوگران جوان ظاهری مدرن دهد تا نه شبیه جادوگرها، بلکه مثل طرفداران شان باشند، مخاطبان نوجوان «هری پاتر» که هم سن و سال شخصیت های اصلی بودند و آن ها را روی پرده ی سینما تماشا می کردند. به همین دلیل بود که از فیلم «هری و پاتر و زندانی آزکابان» (Harry Potter and the Prisoner of Azkaban) هرماینی، رون و هری شروع به پوشیدن شلوارهای جین و هودی های معمولی کردند.به علاوه، مخاطبان متوجه شدند که با بزرگ تر شدن رون و هرماینی، لباس هایشان شبیه به هم شد. برای مثال، هر دوی آن ها هودی های راه راه به تن می کردند. سازندگان «هری پاتر» شاید از این طریق می خواستند حس رمانتیکی را نشان دهند که به شکلی ظریف میان آن ها ظاهر شده بود. در عین حال، لباس های هری در این جمع ۳ نفره متمایز بود. این امر بی دلیل نبود چون او گاهی از دوستان خود بسیار فاصله می گرفت
طراحان لباس «هری پاتر» تصمیم گرفتند به کمک یک نکته ی جزئی به تفاوت های شخصیتی هر یک از ۳ قهرمان اصلی این مجموعه فیلم اشاره کنند: شال گردن هایشان. اگر دقت کنید متوجه می شوید که هر کدام آن ها به شیوه ی متفاوتی شال گردن خود را می بستند. هرماینی شال گردن خود را به مرتب ترین شکل ممکن و طبق قاعده می بست. هری یک سر شال گردن را روی یک شانه اش می انداخت. و رون اصلاً شال گردنش را نمی بست.
طراحان لباس «هری پاتر» تصمیم گرفتند به کمک یک نکته ی جزئی به تفاوت های شخصیتی هر یک از ۳ قهرمان اصلی این مجموعه فیلم اشاره کنند: شال گردن هایشان. اگر دقت کنید متوجه می شوید که هر کدام آن ها به شیوه ی متفاوتی شال گردن خود را می بستند. هرماینی شال گردن خود را به مرتب ترین شکل ممکن و طبق قاعده می بست. هری یک سر شال گردن را روی یک شانه اش می انداخت. و رون اصلاً شال گردنش را نمی بست.
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
فالو=بک
پین؟
یه جوری تو اسلاید سوروس نوشته که انگار اسلترین بودن بده و گریفیندوری بودن خوبه.
اوکی آقا گریفیندوری ها عالین،هیچ حرفی به این نیست ولی اونا سر تر از هرگروه دیگهای نیستن یا اسلترینی ها بد یا شرور نیستن که کارکتر خوبی مثل سوروس رو بخوان زور بزنن که گریفیندوری کنن.
وگرنه اسنیپ پنانسیل حضور در هر گروهی رو داره چرا؟ چون اون شجاعت، دلیری، مصمم بودن، جرأت داشتن، قوی دل و جوانمردی رو داره. در کنار اون خلاقیت، علاقهمند به یادگیری، هوشمندی، مدارا کننده، زیرکی و دارای دانش هم هست. ولی باید در نظر گرفت، اسنیپ ویژگی هایی مثل عدالت مداری، سخت کوشی، وفاداری، فروتنی، بردباری و منصف بودن رو هم داره ولی در کنار همه اینا اون ویژگی هایی مثل مدبر بودن، جاهطلبی، غرور، خود مراقبتی، مصمم بودن و زیرکی رو هم داره.
اما اون بیشتر از همه،در هر موردی،یه اسلیترین هست.
منم صبح این مطلب رو خوندم ولی یه ایراد بزرگ داشت واسه همون تستش نکردم. در مورد اسنیپ. کلاه گروه بندی با توجه به بارز ترین نقطه شخصیت شخص اون رو گروه بندی میکنه.
من شخصیت مورد علاقه ی خودم سوروس اسنیپ هست 🙃💎
و کاملا با شما موافقم از نظر من انسان تو هر گروهی باشه میتونه خوب باشه حتی اسلیترین که از نظر من فقط اسمش بد در رفته 💖
سوروس فقط قلبش شکسته بود ولی آدم خوبی بود و دلیرانه از دنیا رفت🙂💔
دقیقا. درضمن اسمشم بد نرفته😅کلی کارکتر خوب از جمله مالفوی و سوروس اسلایترینی هستن.
آقا یه تعوریهست میگه نمرده
ایشالا
عالی و جالب✨
❤عالی بود❤
هوممممم عالی بود منکه همه ی اینارو فهمیدم واقعا دوست داشتم نکته های خوبی داشت مال بلاتریکس که اصلن نمیدونستم و مال لوسیوس و اسلاید پایانی رو خودم از فیلم فهمیدم واقعن عالی بودن😉👌👌
مولی نه مالی ویزلی
بعدشم از تو گوگل کپی کردی