
سلامممم خوش اومدید به پارت اول عشق مریکت صفا آوردین به عشق مریکت دعوت شدین به عشق مریکت دیگه نمیدونم چی بگم قدم رنجه فرمودید به آخ دهنم خشک شد آره قدم رنجه فرمودید به پارت یک عشق مریکت و باید بگم این اولینننن داستان منه که میخوام زود سرهمش کنم جمع شه بره که فیلمش داره میاد آره دیگه خیلی حرف زدم سرتونو به درد آوردم برین برین یخونینش داستانو😁😁😁
سلام من مرینتم یک دختر معمولی با یک زندگی معمولی بقیشم که خودتون میدونین😂😂ازچشم مرینت: خوررر پیشششش خورررر پیش خواب بودم که یهوی تیکی داد زد مرینت پاشوووو ازخواب پریدم وای چیشده چیه کجاست آدرین ازدواج کرده چه خبره😮 اووو یادم اومد دیشب حواسم نبود گوشیمو کوک نکردم حالا مگه ساعت چنده چیییییی مدرسه ۲دقه دیگه شروع میشه یاخداااااا ماماندیک ساندویچ برام درست میکنی ازچشم سابین:دخترم خوابای خوب دیدی بیا اینم ساندوچیت فقط یادت باشه خدافظ مامی ها چیشد مرینت وایسا حرفم تموم نشده ازدست این دختر😑
از چشم مرینت:آخ پاهام بالاخره رسیدم😰ای وای آدرین نیگا چراانقد ناراحته باید بفهمم وگرنه مرینت نیستم وای زنگ خورد برم سرکلاس دیر شد نشستم رو صندلی انگار خیلی ناراحته خوب چرا زنگ خورد رفتم بیرون تو فکرآدرین بودم که دیدم داره میاد سمتم گفتم چیشده نکنه فهمیده دارم فضولی میکنم😨😳 داشت میومد پیشم من چرخیدم که رومو ازاونور کنم و برم داشتم تند میرفتم آلیا هم اومد کنارم داشتیم راه میرفتیم بهش قضیه رو گفتم و یک دفعه یی دیدم آلیا از پیشم رفت سرجام واستادم ببینم کجا رفتش و یک دفعه گی یکی دستش رو گذاشت رو شونم وگفت هی مرینت چرخیدم و دیدم که اون
او انگار لیدی خیلی زود وارد عمل شده (واردلعمل)😐باهم شرورو شکست دادیم به لیدی باگ گفتم بیاد پیشم رفتیم روی یکی از سقف های خونه😔 بعد بهش گفتم که من این روزا خیلی ناراحتم 😖شاید شرور بشم 😟پس من ازت میخوام که معجزه گرمو بگیری تا ارباب شرارت ازش استفاده نکنه😒 ازچشم لیدی: کت رفت یک جای تاریک و انگشترشو برام پرت کرد و من گرفتمش😧 و رفتم خونه وتوی فکرفرو رفتم⁉⁉⁉که هم آدرین هم کت باهم ناراحتن🙉نکنه آدرین کته داشتم فکر میکردم که یهو
یک شرور دیگه این هاکماث هم پررو شده دیگه ها😤تیکی خالهاروشن🐞خیلی خواب شرور امروزمون کیه آدرینه🙉😱😱چرت گفتم😂ولی واقعا ادرینه با شمشیر کاگامی هی شرور اسمت چیه گفتش قفس پرند داشتم از خنده میمردم قفس پرنده هم شد اسم😂😂😂😛وایسا ببینم چرا خوب شرور شده😨 چرا کسی نیس کمکم کنه 😰وای نه من باید این انگشترو به یکی بدم 😞مثلا اومممم مثلا😣آها☺
آره میدمش به لوکا 😀وایسا با گوشیم پیداش کنم آها اونحاس وا 😯تو قفس چیکار میکنی اونا چرا تو ماشین گیر کردن😱 اون چراتوخونش 😨گیر کرده اینارو انداخته تو قفسش پس اینه قدرتش😮 لوکا این معجزه گره گربه سیاه این بهت قدرت نابودی رو میده و ازین حرفا😐 حالا ببینم کمکم میکنی ازچشم لوکا: حححححتماااااا بزن بریم لیدی باگ حملههههه وای لیدی باگ😱این چرا زخمی شده افتاده رو زمین بیهوشه
اوووو راه حل خودشه لیدی باگ راه حله😃 شرورو شکست دادم و رفتم پیش لیدی روی یکی از پشت بوم ها نشستم و با لیدی صحبت کردم😞 و بهش گفتم که😢😢 ای روزا حالم وب نیس و ازت میخوام که انگشترمو بگیری من میرم تو یک جای تاریک و انگشترمو پرت میکنم 😩رفتم زیر یک پل تاریک و با پلگ خداحافظی😭😭 کردمو انگشترمو برای لیدی باگ پرت کردم ازچشم لیدی باگ:وا انگاری آدرین و کت نوار امروز عزاداری 😮شایدم که هردوتاسون یکین😶 نه بابا چرت گفتم ۱ درصد هم بهش فکر نکن😂😂مگه اینکه تو خوابم ببینم😐😂
رفتم خونه تازه خواستم یکم استراحت بکنم😴 که واز یک شرور دیگه اومد 😮😡این ارباب شرارت داره پررو میشه😡یکی نیست بگه برو یک شغل خوب پیدا کن اگه من بودم تا الان معجزه گرمو میفروختم😁تیکیییی زودتر ماکارونتو بخور😐حالا تیکی خال ها روشن(برقا قطعه😂) الان بدون گربه سیاه چیکار کنم هیییی خوب بود این معجزه گرگربه رو برداشت هی شرور اسمت چیه😕اسمش بود قفس پرنده 😂😂 اسم قطعی اومده وای این که آدرینه ولی آدرین زنگ آخر خیلی پرانرژی خوش حال بودموقعی میخواستش بچه هارو یک جای امن قایم کنه😕 ولی بعدش خودس کجا ناپدید شدش😨داره باورم میشه که کت همون آدرینه😱😶😶😶
رفتم توی خونمون وگوشپاره هامو دراوردم و انگشترو دستم کردم☺پلگگگگ صاحب و کیه و اینتیکه پنیر لذیذ ۱سال مونده تو جعبه رو میگا😼خوش مزس مگه نه من که میخوام بندازم توی سطل آشغال 😸😸😸از چشم پلگ: باشه باشه صاحب من صاحب من آدرینه🙊😿😿😿ازچشم مرینت: آخیش بیا پنیرو بخور من که میدونم کو آمی ها نمیتونن اسم کوآمی هاشونو بگن ☺ حالا بیابرو پیش صاحب جدیدت..
خیلی خوب تیکی رو رو گوشام کردم و پلگو در آوردم ورتم پنجره قفل😨 بود وای برم طبقه پایین قفله از 😱پنجره دیدم همه توی قفس توی ماشن تو فرشگاه گیر کردن😮😮تیکی قفلاروبرام وا کرد😊رفت دادمش به لوکا معجزه گر کتو راستی این که توی قفسه پس باید تنهایی برم نه این شرورو که افتاده روی زمین زخمی شده😱😱 باید ببرمش دکتر آدرینو بردم دکتر و گفتم دوستشم ازرو زمین پیدا شد 😕دکتر گفت شانس آوردین ضربه بدی بهش خورده اگه دیر میکردین مرده بود
آدرین بستری بود که یهو چشماش وا شد گفت (پاتو ازرولوله اکسیژن بردار😂نه بابا شوخی کردم)گفتش مرینت من کجایم چه اتفاقی افتاده برام توضیح دادم از چشم آدرین:وا ممنونم مرینت😊 داشت تلوزبون خبر سقوط یک هواپیمارو میدا نه😨 این هواپیمایی که کاگامی توش بود مرینت کاگامی ازپیشم مجبور شدش که بره ژاپن و الان تو لیست مجروحانه😱 ازچشم مرینت:وای متاسفم هی با تو ام😕 چراضربانت اینجوری شد😱 با توام دکتر دکتر آدرین بیهوش شد 😨😨😨😨اون با برانکارد بردن من بدو بدو داشتم میرفتم که یهو😨😨😨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ببخشید ولی من یک کلمه از داستانت نفهمیدم و بنظر نمیاد مرکتی باشه
ارباب شرارت پسر خودش شرور نمکنه
ندیدی فصل ۴
آرههههههه ادامه بده لطفاااااااااا 🥺🥺🥺🥺
چشم حتما