
فصل سوم آبشار جاذبه
دیپر و میبل در اتوبوس نشسته بودند میبل روی دیپر خوابیده بود و شل صورتی هم داشت با فرمون راننده بازی می کرد ( اتوبوس می ایستد ) دیپر : میبل بیدار شو دیگه رسیدیم میبل : چند ساعت خوابیدم 🥱 دیپر : از وقتی که سوار ماشین شدیم تا حالا خواب بودی پدر و مادر دیپر و میبل با تاکسی دنبالشان امدند پدر ( شرمی ) : دیپر ، میبل خوشحالم که دوباره می بینمتون مادر ( کیت ) : دیپر وسایل رو بده به من دیپر : باشه مامان ، میبل تو هم شل صورتی رو بگیر دیپر و میبل سوار ماشین می شوند و به سمت خانه راه می افتند .
دیپر و میبل به خانه می رسند و وارد خانه می شوند میبل : وای دلم برای خانه تنگ شده بود کیت : بچه ها بیاید کمک کنید وسایل رو تو اتاق ببریم ( دیپر و میبل وسایل را در اتاق می برند ) میبل : باورم نمیشه نصف لوازم آرایش هام و لباس هام تو اتاقه ناگهان گوشی میبل زنگ می خورد میبل : هی دیپر نگاه کن هنوز نرسیدیم پاسیفیکا داره زنگ میزنه دیپر : خودت جوابش رو بده من که می خوام جورنال خودم رو بنویسم ( میبل از اتاق خارج می شود ) دیپر شروع به نوشتن جورنال می کند و میبل کلی با شل صورتی بازی میکنه
( ناگهان شل صورتی چشمش به عروسک گربه ای میفتد ) با سرعت به سمت عروسک میره و پیراهن مامان رو پاره میکنه میبل : شل صورتی نههه ، مامان واقعا متاسفم کیت : اشکال نداره عزیزم از ذهن دیپر : حالا اگر من بودم مامان من و شل صورتی رو با هم از خانه بیرون می کرد 😑😐
مامان : هی بچه ها بیاید شام بخوریم ( دیپر با جورنال و خودکارش از پله ها پایین می آید و روی میز می نشیند ) مامان : دیپر دیپر : بله مامان 🤨 مامان : اون کتاب رو بزار کنار و بعد از شام شروع به نوشتن کن دیپر : امممم ،، باشه مامان 🙄 ( دیپر جورنال را با عصبانیت کنار می گذارد ، میبل با شل صورتی روی میز می نشیند ) و شروع به خوردن غذا می کند از ذهن دیپر : واقعا که چرا به من تذکر میدن ولی به میبل تذکر نمیدن😑😑 ( دیپر غذایش را تمام می کند ) دیپر : من دیگه برم بخوابم ، شب همگی بخیر 🌙 میبل : شب بخیر
( صبح می شود ، دیپر و میبل به دبیرستان می روند ) دیپر و میبل وارد کلاس می شوند معلم : سلام بچه ها خوش آمدید به مدرسه ی جدید ، من مطمئنم که شما ها در مورد تابستونتون چیز های زیادی دارین که بگین حالا کی می خواد اول شروع کنه ؟ دیپر و میبل در اون لحظه فقط داشتند به اتفاقاتی که در آبشار جاذبه افتاده بود فکر می کردند 😳😨🙄 ( زنگ می خورد و میبل همون روز اولی 4 تا دوست پیدا می کند ) دیپر از روی نیمکت بلند می شود که یکهو کلاهش از سرش می افتد یکی از بچه ها : هی اون چیه روی پیشونیت ؟ دیپر : اممم این فقط یه خاله بچه هه : یه خال ؟! دیپر چیزی نمی گوید و از کلاس خارج می شود
دیپر توی سالن غذاخوری میبل را می بیند که با چهار تا دوستاش سر یک میز نشسته دیپر : انگار توی این سالن هیچ جایی برای نشستن نیست ( ناگهان یک جای خالی پیدا می کند که کنارش یک پسر نشسته ) دیپر : امم بخشید می تونم ناهارم را این جا بخورم ؟ پسر سر تکان می دهد دیپر : امممم ،، ممنونم دیپر وقتی می خواد روی صندلی بشینه کُلاش ( کلاه وندی ) از سرش میفته پسر : اون چیه روی پیشونیت ؟؟؟ دیپر : این فقط یه خاله 😡 ، اصلا نمی دونم چرا همه گیر دادن به خال من 😑😑 پسر : من هم یک خال شبیه تو به شکل j روی پیشونیم دارم دیپر : چی واقعا ؟ پسر : آره می خوای ببینیش ؟ دیپر : آره ( پسره کُلاهش رو برمیداره و خال رو نشون دیپر میده ) دیپر : چه جالب ،،،، اسمت چیه ؟ پسر : جاستین دیپر : پس برای همین اسمت رو گذاشتن جاستین جاستین : آره ، دقیقا بخاطر خالمه ، راستی اسم تو چیه ؟ دیپر : دیپر جاستین : خوشبختم دیپر😊 دیپر : همچنین 😃😃
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اونجایی که جاستین اسمشو گفت نوشتی دیپر یاد جاستین بیبر افتادم
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود
اصلا اسم جاستین رو از روی جاستین بیبر برداشتم 😂
عالی بود 🌺
اونایی که عاشق ماجراجویی اند حتما به تستم {بیاین یک گروه ماجراجویی رسمی رو بشناسیم} سر بزنن
عالی
مرسی ♥️♥️
خوب بود منتظر پارت بعدی هستم راستی ارمی هستی یا اوتاکو
یعنی طرفدار بی تی اسی یا انیمه ها چون می خواستم بگم بهتس های منم یک سری بزن ممنون
ممنونم
راستی از چه انیمه ای خوشت میاد ؟
قشنگ بود
مرسی