سلامی دوباره؛ اینم پارت جدید داستان از این به بعد دیگه یکم روبه خوبی پیش میره تا ببینیم چی میشه😉❤
رهام:
وارد اتاق آرام شدم یه پرستار کنارش بود نگاش افتاد به من توی چشماش هیچ حسی نبود ترسیدم از همین نگاه از اینکه خیلی خونسرد بود ...جلو رفتم و گفتم: ..._ حالت خوبه؟ ...آرام: ببخشید من میخوام بخوابم لطفا اینو ببرید بیرون ....وقتی حرفش تموم شد انگشتشو سمت من گرفت ؛ ..._یعنی چی آرام میخوام باهات حرف بزنم اشتباه شده ببین__ ... پرستار: بفرمایید آقا ایشون باید استراحت کنن بفرمایید ..._ولی من__ ...پرستار: بفرمایید ...عصبی توی راهرو نشسته بودم که اهورا و مامانو بابای آرام اومدن بعد از چند تا سوالو احوال پرسی رفتن توی اتاقش
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
چه اهنگ قشنگی خیلی به متن دسان میومد 😕
مرسییی😁🌺
پارت بعددد😶😶
تو بررسیه🌺😁
عالی بود
مرسی گلم❤🤗
عالییی ✨
نظر لطفته😍🌺
من دیگه نمیتونم نهه😔😂
اگر صبر کنی زغوره حلوا سازم😂❤❤❤
عالی ولی رهام گناه داره:/
آره همه به طوری فعلا دارن تاوان میدن😂❤
عالییییی بود 😘😉❤❤ولی من حقو به آرام میدم هر کاری کنه هق داره از نظر من 😒
خوبه پس فعلا داستان اونقدرا حرص درار نشده😂❤❤
😂😂😂😂😂
گوددد بیچاره رهام و ارامم
انشاالله کار باهاشون دارم😅❤