اینم قسمت بعدی ، چون کمه پشت هم میزارم ولی لطفا نظر بدید و اینکه ازین به بعد فعالیتم کمه چون میخوام برای تیزهوشان بخونم و... . ممنون😉
گفت :« تو دیگه اینجا چی میخوای؟»
صدایی پسرانه گفت :« آه....جیمی. یعنی منو یادت میره؟»
جیمی:« مگه میشه تو رو فراموش کرد دنیل صورتی.»
و نیشخندی زد.
اون پسر از تو سایه در اومد و گفت :« سلام.»
جیمی :« چه خبر پسر ؟»
پسری با موهای صورتی و چشم های صورتی نشست کنارش و گفت :« هنوز قبل ماموریت میای اینجا ؟»
جیمی با سر تایید کرد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بیدد😁😁خوب بنظرم بیارشون و یکاری کن مثلا صحنه ای چیزی باشه جیمی حسودی کنه غیرتی شه😂
میسیییی😍اوهوم ، داریم تو داستان😂
ای جونن😂😁😁😍