9 اسلاید صحیح/غلط توسط: *a .r .f* انتشار: 4 سال پیش 101 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از پارت 6
:پسر؟ تو مطمعنی؟ باورم نمیشه معلوم هست داره چی کار میکنه !!!!! :بله اقای یانگ انگار ... انگار با هم قرار می زارن درحال برسیه اطلاعاتش هستیم.... خیلی زود همه چی مشخص میشه بهتون اطلاع می دیم...///. : خودم می خام ببینمش هر چه زود تر اگه نیومد به زور بیارینش اصلا برام مهم نیست چه اتفاقی بیوفته.. ولی اگه نتونستی خودتم دیگه بر نگرد !! حوصله ادمای بی مصرف ندارم فهمیدی ؟ //. : بله قربان
: جی هوپ میشه انقدر معطل نکنی ؟ الان دوباره سرو کله خبر نگارا پیدا میشه ... من خیلی خستم//. : چقد غر میزنی یونگی ...منتظر جونگ کوکم وسط برنامه یهو پاشد رفت از بعدشم فقط نصفه نیمه و سر درگم این ور اون ور می چرخید ... معلوم نیست الان دوباره سرش گرم چی شده..//. :نامجون کجاس .... ؟ //. :نمی دونم شاید با کوکی باهمن .. جین... هنوز گوشیشونو بر نداشتن ؟ // . : چرا نامجون گفت با مدیر کار داره احتمالا تا دو ساعت دیگه برکرده گفت ما بریم .. جونگ کوکم لابد بخاطر کارای سرمایه گزاریش هنوز اونجاس ...تهیونگ ؟ تهیونگ کجاس فک کردم با توا شوگا؟!!! ///. : نه با من نبود ... بچه ها میشه انقد گم نشین .. چرا هر وقت توسط یه هیتر دیوونه تحدید میشیم شما هم به سرتون میزنه اخه !!!! اونا با یه ماین دیگه میان .... اقا لطفا حرکت کنید . //. رسیدیم خابگاه که دیدم جیمین با قیافه رنگ پریده داره نگام میکنه .... رفتم طرفش داشت نفس نفس میزد گوشیش رو مدام چک می کرد رفتم طرفش دستمو گزاشتم رو شونه هاش : جیمین ... چت شده ؟//. :چی... شوگا .... امم خوبی ؟//. : چی داری میگی اره خوبم چی شده ؟؟
کشوندمش تو اتاقم بهش گفتم : چی ... یه بار دیگه بگو ... کوکی چی کار کرده ؟ ... زنگ بزن بهش ... گفتم زنگ بزن بهشششش //. : زنگ زدم بر نمی داره حالا چرا انقد عصبانی ای ؟ خودش میاد برامون توضیح میده ... //. یه لیوان اب دادم به شوگا نفس عمیق کشید و گفت : فک کردم جونگ کوک بزرگ شده ... میدونه داره چی کار می کنه ... فک کردم دیگه نیازی نیست نگرانش باشیم چون بزرگ شده اما اون اصلا بزرگ نشده فک نمی کردم انقد بی ملاحظه باشه .. کسه دیگه هم فیلمم دیده ؟ //. نه فقط منو توییم من نمی خاستم به بقیه چیزی بگم اگه تو به زور گوشیمو نمی گرفتی به تو ام نمی گفتم //. عصبی بود خیلیییی زیاد نمیدونستم باید چی کار کنم ولی .. منم عصبانیم فکرشم نمی کردم جونگ کوک .. با اون دختره .... چیزی بینشون باشه .... پس اون موقع که یهو قیبش زد و رفت تو حیاط رفته بود پیش دختره وقتیم که دیده یه نفر ازشون فیلم گرفته سردر گم بوده به خاطر همین تو مراسم همش نگران بود ....رفتم طرف در همون لحظه جونگ کوک درو باز کرد : سلام جیمین .. با شوگا کار داشتی ؟//. شوگا : نگاش کن ببین چقد خونسرده نونه هنوز نفهمیده چه گندی زده؟؟؟؟ //. : من ؟ چه گندی زدم ؟ /// . : هیچی چیزه خاصی نیست ....فقط یه هیتر عوضی داره با ویدیو تو درحال بوسیدن اون دختره تهدیده مون میکنههههه بفهمممم //. ارو باش یونگی الان همه میان اینجا ... جونگ کوک یعنی می خای بگی خبر نداشتی ؟
: نه .... من ...نمیدونستم..من ... //. شوگا : تو رفتی با یه سرمایه گزار دوس شدی تو شب مراسم اونو بوسیدی و حتی به فکرت نرسیده یکی شما رو ببینه؟ پایین ویدیو نوشته {بهش بگید بیشتر مراقب باشه خیلی بیشتر...} منظورش از این چیه هان اگه این فیلمو پخش کنه چی ؟ جیمین : باید به گمپانی بگم اونا خودشون می دونن باید چی کار کنن !!///.شوگا : بهترین کار همینه ... پس .. پس ... اگه تو از ما جرای فیلم خبر نداشتی چرا انقد نگران بودی ؟ //. : اخه .. وقتی اون کارو کردم خیلی عصبانی شد ... و حرفای تو رو داشت تکرار می کرد بعدا گوشیش زنگ خورد و رفت خیلی هم عصبانی بود..//. جیمین : پس تهیونگ کجاس کوکی؟//. : نمیدونم با شما مگه نیومد ؟؟؟ //. : نه .... پس کجاس ؟ اخ یادم اومد تهیونگ وسط مراسم خسته شد و رفت الان حتما خابه //. :مطمعنی ؟؟ می خای برو پیشش ببین چرا زود تر اومده بود .بچه ها ادلهاید یه پیغام برام فرستاده!!!!! //. : خیله خب پس من میرم پیش وی //.
رفتم طرف اتاقش دره اتاق هنوز قفل بود یعنی چی ؟؟ اون...وی .کجاس؟؟؟
{آدلهاید} تند تند ازمحوطه اومدم بیرون قدمام انقد تند بود که غیر طبیعی به نظر می رسید..فکنم جونگ کوک از دستم عصبانی شد ... بیخیال اگه خودش بفهمه براچی اونطوری دعواش کردم ...... اصلا ناراحت نمیشه ... اون تهیونگو خیلی دوس داره ... طرف پارکینگ میرم وای 19 تا تماس بی پاسخ از جونگ کوک ... سوار ماشین شدم ادرسو دوباره چک کردم اخه چرا باید انقد احمق باشه ؟گوشیمو برداشتم باید بهش بگم...رفت روپیغام گیر:
از ماشین پیاده شدم دم در ویلا حداقل 20 نفر محافظ بود !! یکم مکث کردم و زیر چشمی بهشون نگاه کردم از مسیر سنگفرش طرف در اصلی رفتم یکی از محافظا طرفم اومد :سلام خانم راسل .. خوش اومدین اقای یان...//. نزاشتم خرفشو تموم کنه و خودم رفتم تو محافظ محافظ خب اگه انقدر می ترسی بلایی سرت بیارن پس خودتو از اون سازمان مسخره تکون نده!! طرف بزرگ ترین دره ویلا رفتم معولمه اونجاس !! اتاقای بزرگ با ادمای کوچیک ازش متنفرم چطوری قبلا انقد به همه جیز پایبند بودم ... مسخرس..//. بدون در زدن وارد اتاق شدم : سلام اقای یانگ //. سلام خانم راسل . مشتاق دیدار...{هنوز داشت حرف میزد اما با صدای بلند بهش گفتم : اقای یانگ //. صدامو پایین اوردم: میتونم بپرسم اینجا دقیقا داره چه اتفاقی میوفته ؟تا زمانی که امریکا بودم .. جاسوسای خوبی داشتین .. چطوری انقد اُفت کردین ؟؟//. اُفت کردیم ؟ جالبه //. : بله خب تا حالا ندیده بودم از ضعف یه نفر برای رسیدن به خواسته هاتون استفاده کنید .. قبلا بهش می گفتید افت کردن!!!
از رو صندلیش بلند شد همین طوری که نزدیکم میشد شروع کرد به حرف زدن : وقتی خودتو از ما قایم می کنی ... محافظات رو دور میزنی ... وقتی برای اون فلش نقشه کشیدی ... وقتی قوانینی که هر کس زیر پا می گزاشت خودت حکم اخراج یا حتی کشدنش رو می دادی و حالا خودت زیر پا گزاشتی..{حالا بهم خیلی نزدیک شده بود سرش و اورد دم گوشم و گفت } : خودت بگو تنها راه برای متوقف کردن کارات استفاده از نقطه ضعف هات نیست؟!! //.
سرشو عقب برد و با همون حالت گفت : ظاهرا جواب داده .. یعنی اون انقد برات مهمه ؟ اصلا خبر داره تو کی هستی فک می کنی وقتی بفهمه بازم باهات میمونه ؟ اون وقت تو...//. دیگه نمیتونستم تحمل کنم بهش گفتم: بس کن!!! میفهمی چی داری میگی ؟؟ اونو اشتباه گرفتین احمقایی که این اطلاعات بهت دادن خوب میشد اگه یکم بیشتر تحقیق می کردن !!!
چی داری می گی یعنی .. خیله خب پس شخصیت اصلی یکی دیگس ... هر چند مهم نیست فقط می خاستم تو رو بکشونم اینجا تا باهات حرف بزنم بعدا درمورد اون شخصیت اصلی حرف می زنیم .. //. : تهیونگ کجاس !! //. با دست به یکی از اتاقا اشاره کرد . سریع درو باز کردم تهیونگ همونجا رو صندلی نشسته بود تا منو دید بلند شد و اومد طرفم مضطرب بود چشاش دو دو میزد و رنگش پریده بود با دستم اشاره کردم که برن بیرون نمیتونستم بهش نگاه کنم : متاسفم .. نمی خاستم اینجوری بشه //.. : من تو... تورو با جونگ کوک ...دیدم تو...... تو s. .n .x کار می کنی ؟ { صداش می لرزید تو چشام نگا کرد و گفت : تو یه جاسوسی ؟!!حقیقت داره ؟؟!! چط.... چطوری تونستی با جونگ کوک اینکارو کنی ؟!! اگه بفهمه ... اگه ...//. هیچی نگفتم خواستم از اتاق بیام بیرون 😀ن که یانگ جلوی در وایساد و گفت : خب دیدار اخر چطور بود ؟ //. : چی ... دیدا ر اخر منظورت چیه ؟...........
امیدوارم دوسش داشته باشین نظر یادتون نره چون واقعا برام خیلی مهمه.. یه چیزه دیگه من خیلی دوس دارم پایان وسط یا هرجای داستانو یه جوری غم انگیز کنم...حالا به نظرتون می تونید حدس بزنید که ایا داریم به اون لحظات غمگین نزدیک میشیم یا نه ...؟؟😀
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود
فقط یکم زودتر بزار ممنون و اینکه ته بونگو بکشی شب میام تو خواب تا کلا اعضا رو کار نداشته باش 😃😂😂😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
یه سوال چرا اون قسمت پیغامگیر نبود؟یا می خای بزاری پارت بعد ؟
عالیییی نکنه می خای بلایی سره تهیونگ بیاری بد حنس نشوووووو🥺🥺😲
عالی بود ❤❤❤
لطفا پارت بعدی رو هم بزار 🙏🙏🙏
عالی بود ادامه
مثل همیشه عالی بود
پارت بعدی رو بزار
لطفا پایانشو غم انگیز نکن🥺🥺اعضا هم نکش🥺اما غمگینش کن😐😂