
از دیوار رد شدم و وارد سکوی ۹ و ۳/۴ شدم هری پاتر رو ندیدم وسایلم رو برداشتم و وارد قطار شدم. میخواستم کنار هری پاتر بشینم تا توجه و اعتمادش رو جلب کنم، کلا برنامه ام همین بود 😂 که اعتمادش رو جلب کنم تا در موقعیت مناسب از پشت بهش خنجر بزنم «راوی: اوه چه خشن😗😹» واگن ها رو نگاه کردم دریکو وارد یه واگنی شد که داخلش دو تا پسر گولاخ و یه دختر مو کوتاه بودند . همه جا رو نگاه کردم تا بالاخره توی واگن سه تا مونده به اخر هری پاتر رو دیدم که کنار یه پسر مو قرمز که همون دوست صمیمی اَش رون ویزلی بود و روبه روی هرماینی گرنجر اون یکی دوست صمیمی اَش نشسته بود «ته همگی اشون رو در آورده بودم😏»
امیدوار بودم که منو توی اکیپ دوستی اشون بپذیرن . با احتیاط وارد واگن شدم هلن : سلام ببخشید من میتونم اینجا بشینم؟ واگن های دیگه همه پر شدن😕 هرماینی: البته بیا بشین اینجا کنار من خالیه . هلن : ممنونم «میشینه و میگه» من هلن هستم ، هلن پِقنیه از آشنایی با همگی شما خوشبختم ههرماینی: من هم هرماینی گرنجر هستم رون: من هم رون ویزلی هستم هری:من هم هری پاتر هستم هلن: هری پاتر؟ همون هری پاتر معروف؟ «هری موهاش رو از روی زخمش میزنه کنار» هلن: اوه خدای من!
هری: همه وقتی میفهمن واکنش اشون همینه . نیم ساعت بعد خانومی که مسئولیت چرخ دستی بر عهده اَش بود میاد : عزیزانم از خوراکی های من چیزی میخواید؟ هرماینی : من که چیزی نمیخورم رون: لطفا به من یه شکلات قورباغه ای بدید هری: منم چیزی نمیخورم هلن: به من یه بسته از برتی بانز «همون اب نبات هایی که هرکدوم طعم های مختلف و عجیب داشتن » هاتون بدید لطفا خانوم : بفرمایید «حساب میکنن و تشکر میکنن » هلن:کسی از برتی بانز های من میخوره؟ هری:نه ممنون هرماینی : نه مرسی
هرماینی : هلن تو خواهر و برادر داری ؟ هلن : امممم اره یه داداش کوچیک تر دارم ۴ سالشه اسمش دنیل هست . هرماینی : اوه چه خوب من اما تک فرزندم رون: اما من خانواده پر جمعیتی دارم سه تا برادر و یه خواهر دارم با پدر و مادرم میشیم ۷ نفر هلن: اوه چه خوب هری: من که تنهام نه خواهر و برادر دارم و نه پدر و مادر هلن: اوه خیلی متاسفم ،اما اینطور که معلومه دوستهای خیلی خوبی داری . هری: اره خیلی دوستهای خوبی دارم که همیشه کنارم هستن هلن: چه خوب ای کاش من هم دوستهایی مثل شما داشتم .
هری : نه تو دیگه تنها نیستی چون از این به بعد ما رو کنار خودت داری . هرماینی : اره تو تنها نیستی هلن:وای ممنونم من خیلی خوش شانسم که شما ها رو کنار خودم دارم رون : هلن من اولین باری هست که تورو میبینم اولین سالی هست که به هاگوارتز میای؟ هلن: اره اولین ساله توی همه ی این سال ها اممم مامانم بهم آموزش میداد بعد من اومدم و در هاگوارتز یه خانمی امممم فکر کنم پروفسور مک گانگل بود ازم تست گرفت و من رو قبول کردن رون: اهان هرماینی: بچه ها کم کم آماده شید که رسیدیم
امیدوارم خوشتون اومده باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت یک کو؟
پین شده
سلام بچه ها
من تازه واردم و اولین تستم امروز تایید شده میشه بازدید کنین ازش و اگه خوشتون اومد لایک کنین و کامت بزارین برام؟خیلی بهم کمک میکنین🥺💜
میشه پین کنی؟!
حدسم اینه که عاشق هری میشه✨خیلی قشنگ بود🤍
قشنگه:")
بک میدی
حتما
ادامه بده فقط هری نکش
باشه😂😂😂😂
جالب شد ببینین ادامه وی میشه