💛درد پارت ۱ و ۲💛

سلام💜به خاطر مشکلاتی مجبور شدم پارت یک و دو رو باهم بزارم.

از زبون راوی: گابریل: اه. خسته شدم انقدر از لیدی باگ و کت نوار شکست میخورم.( نکته: لیدی باگ الان ۱۹ سالشه و کت نوار ۲۰ سال و بقیه هم همین طور) باید یه نقشه بکشم که هم لیدی باگ درد بکشه هم کت نوار. چند دقیقه بعد: گابریل: ناتالی! ناتالی: بله قربان. گابریل: من یه نقشه دارم خوب گوش کن.( نقشه رو نمیگم.) گابریل: خب....... فهمیدی ناتالی؟ به تو هم نیاز دارم.......

بریم پیش لیدی و کت که در حال گشت زنی ان: کت نوار: بانوی من خیلی خوشحالم که با تو وقت میگذرونم. لیدی باگ: منم همین طور کت. که صدای بلندی میاد. کت نوار: بانو اینو ببین. و با چوب دستیش اخبار رو نشونش میده. نادیا شاماک: گیج نشید این فقط اخباره. از اوایل ظهر امروز یه نفر شرور شده که انگار اسمش نابود گر هست. کت نوار و لیدی باگ بی معطلی به سمت مکان شرور رفتن.....،

نابودگر: پس بالاخره اومدین! حشره زشت و گربه ی سیاه سوخته ترسیدن!( به چه جرعتی اینو گفتی؟ میراکلور ها حملههههه. 🤣🤣🤣🤣 ناظر عزیزم آیت تست واقعا چیز بدی نداره.) کت نوار: بانوی من نقشه ای داری؟ لیدی باگ: آره. گردونه ی خوش شانسی. چی؟؟ یه سطل زباله!؟آخه باید باهاش چیکار کنم؟ آهان فهمیدم! کت نوار! کت نوار: بله بانوی من. ( در حال مبارزه با نابودگر.) لیدی باگ: هر وقت گفتم از پنجه برنده ت استفاده کن. کت نوار: باشه. لیدی باگ سطل زباله رو انداخت رو صورت نابودگر. لیدی باگ: کت حالا!! کت نوار: پنجه ی برنده! و زد به دستبند نابودگر و لیدی هم آکوما رو گرفت. لیدی و کت همزمان: بزن قدش!! که یهو........

که یهو هاکماث و مایورا رو دیدن. هاکماث: هنوز نبرد تموم نشده! مایورا رفت سمت کفشدوزک اما کفشدوزک نذاشت بهش حمله کنه. با کلی تلاش و سختی بالاخره لیدی باگ و کت نوار اونا رو شکست دادن و باعث شدن عقب نشینی کنن. هاکماث تو دلش: باید یه نقشه جدید بکشم! آهان فهمیدم.بریم پیش لیدی و کت:کت نوار: بانوی من خوبی؟ جاییت درد نمیکنه. اومدم یه چیزی بگم که.......

پایان پارت. امیدوارم لذت برده باشید💜💜 راستی پارت ۳ قبلا اومده. بای👋👋👋👋👋