داستان ماجراجویی در پاریس
از زبان مرینت؛ داشتم با تیکی حرف میزدم که مادرم گفت یکی باهات کار داره چندی قبل از زبان کت نوار؛ اومدم برم خونه که دیدم دختر کفشدوزکی تبدیل به مرینت شد😯 بعد به آدرین تبدیل شدم و رفتم زنگشونو را زدم حال؛؛ از زبان مرینت رفتم ببینم کیه دیدم آدرین هست گفتم آدرین تو این جا چی کار میکنی گفت میشه بیام تو گفتم آره حتما
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی