از زبون الیا: که یهو سرم د.ا.د کشید: گفتم برو بیروننننن گفتم: نه نمیرم دفعه ی قبل درستش کردم پس الاتم میتونم اشتیتون بدم گفت: نهههه الان تو نمیتونی کمکی بکنی برو بیرون گفتم: بزار کمکت کنم خودم اون موقع بهت قول دادم که کمکت می کنم پس الانم سر حرفم می مونم گفت: ایندفعه نمیتونی فقط دست از سرم بردار خودم تنهایی میتونم درستش کنم گفتم: باشه می خوای تنهایی چیکار کنی هان؟ میخوای ع.ش.ق.ت.و انکار....دیر جلوی د.ه.ن.م.و گرفتم گفتم: م...مرینت من....حرفمو قطع کرد و نفس عمیقی کشیدو گفت: می دونم نمی خوام الان تبدیل بشم الیا فقط شرایطو بدتر می کنم و دوباره سرشو گذاشت رو میزش گفتم: باشه و از اتاقش رفتم بیرونو به سمت برج ایفل راه افتادم
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک