قصد منتشر شدن نداری؟
چشمام رو باز کردم.. تا به خودم بیام چند ثانیه طول کشید توی یه جنگل باصفا بودم.. کنارم دریاچهی کوچیکی بود.. صدای گنجشکها رو به وضوح میشنیدم.. ا/ت: یعنی چی شده؟ نکنه مردم؟ یعنی الان تو بهشتم؟ ولی مطمئنم اکه بمیرم هم بهشت نمیرم (😂). از دور یه صدایی شنیدم که اسمم رو صدا میکرد.. ا/ت، ا/ت... دنبال صدا گشتم تا منبع صدا رو پیدا کنم و...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
داستانت عالی بود منتظر پارت بعد هستیما
من کتاب کتاب خانه نمیه شبو خوتدم خیلی قشنگه بیشترین قسمتی که دوست داشتم اونجا بود که کتاب خانه آتش میگیرهو دختره فقط میتونه سه کلمه بنویسه(اگه اشتباه نکنم)
بسی بی نظیر بود👌🏻😁❤