
انیو●_● این داستان درباره تهیونگ هست به نام قلب من ❤️ امیدوارم خوشتون بیاد 😺❤️ برای دیدن تست های جالب فالو کنید 🍫
شما اسمتون ا/ت هست و به همراه خواهر و مادرتون تو یک خونه تو سئول زندگی میکنید، شما 20 سالتون هست خواهرتون هم 25 سالش هست🙂 اسم خواهرتون : جسی اسم مادرتون : جی هیون مادرتون مربی کمپانی بیگ هیت هست🙂 صبح بود از صدای جیغ های جسی بیدار شدم ا/ت: هوی جسی چته چرا تو اتاق من داری جیغ میزنی؟ جسی: میخواستم تو بیدار بشی ا/ت: ای کوفت اخه اینطوری آدمو بیدار میکنن؟ جسی: بیدار نمیشدی حالا پاشو بریم پایین با مامان صبحانه بخوریم فقط سریع مامان میخواد بره سر کار ا/ت: عوف باشه رفتم دست و صورتم رو شستم و موهام رو بستم و رفتم تو آشپزخونه نشستم رو میز ا/ت:صبحت بخیر مامان 🙂 جی هیون: سلام دخترم خوبی؟ بلخره جیغ های جسی جواب داد😂
جسی: اخ نگو مامان گلوم پاره شد. ا/ت: مامان صبحانه رو بیار گشنمهه جی هیون : باشه دخترم آوردم خودم هم دیرم شده هممون نشسته بودیم مامان 2 تا لقمه خورد و گفت: ا/ت راستی میخوای چه کار کنی؟ ا/ت: چیو چه کار کنم؟ جی هیون: مگه نمیخواستی اودیشن بدی؟ کمپانی دارا کارآموز قبول میکنه ا/ت: واقعا مامان؟ چرا اتفاقا دیشب تو فکرش بودم خیلی میخوام ایدل بشم 🤭 جی هیون: امروز بیا برای اودیشن ا/ت: وای خوژ به حال من مامانم مربی من میشه 😋 جسی: ا/ت خوب پارتی داریا 😂 جی هیون: اینطوری نگین خوب نیس جسی: باشه😂 جی هیون: خب خودتون میز رو جمع کنید من دیرم شده برم سر کار😊 با مامان خداحافظی کردیم و بعدش میز رو جمع کردیم
】 از زبان تهیونگ 【 صبح بود رفتم دست و صورتم رو شستم و شکلات داغم رو درست کردم وقتی آماده شد خوردمش و رفتم رو مبل نشستم تو فکر بودم، میخواستم به آرزو هام برسم به ایدل شدن واسه همین رفتم تحقیق کردم درباره کمپانی ها از کمپانی بیگ هیت خوشم اومد واسه همین امروز میرم اودیشن بدم😊
】 از زبان ا/ت 【 ا/ت : جسیییییییی بیااااا تو اتاااااق کارت دارم جسی: هاااان چته چرا داد میزنی؟ ا/ت: تو بیا عه جسی: بله؟ ا/ت: کدوم لباس رو بپوشم برای اودیشن؟ جسی: خب باید ی لباس شیک اما راحت بپوشی ا/ت: خب باش کدوم از اینا بهتره؟ جسی: اون شلوار مشکی رو بپوش ا/ت : لباس چی؟ کدوم بهتره؟ جسی: اون خاکستری ا/ت: خیلی تیپم بی حاله نمیخام تو برو بیرون من خودم یچی میپوشم جسی: ی ساعت داری میگی چی بپوشم آخرشم میگی برو😒😒😒😒 ا/ت: برو دیگ جسی که رفت ی تیپ ساده زدم ی هودی نیم تنه با شلوار پوشیدم موهام رو باز گزاشتم و آرایش نکردم گوشیم رو برداشتم و به مامان زنگ زدم جی هیون: سلام ا/ت خوبی؟ ا/ت: خوبم مامان تو خوبی؟ مامان الان زمان خوبی برای اودیشن بیام؟
جی هیون: شلوغ هست اما بیا ا/ت: باشه سریع میام راستی مامان برای اودیشن چه لباسی بپوشم؟ خودم هودی نیم تنه با شلوار پوشیدم جی هیون : خوبه ولی اگر میخوای ی شلوارک راحت بیار با تاپ چون میخوای برقصی ا/ت: باشه خداحافظ مامان کیفم رو برداشتم و از جسی خداحافظی کردم و رفتم سوار تاکسی شدم و به بیرون نگاه میکردم که....
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️ لایک و کامنت یادتون نره 😃 چالش : داستان چطوری باشه؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خدا شانس بده مامانش مربی بیگ هیتههههههه😐💔
داستانت قشنگه آجی🤓💜💙❤️
مرسی عاجی 😸❤️