گذشته" دختر ها با خنده برای جشن اخر سال حاضر می شدند ولی اون دختر با خشم به بهترین دوستانش نگاه کرد... عصبی بود! ناراحت بود از این شکست! دوستانش او را ترک کرده بودند و دیگه بهش اهمیت نمی دادند. سوءاستفاده کردن از اون بدترین تراژدی زندگیش نبود. از کاری که می خواست کند مطمئن بود. چاقو رو برداشت و به سمت دوستانش حمله کرد... اگر اون لحظه دوست قدیمیش اونجا نبود، همه چیز گرون تموم می شد!" ویولت: آرین لحظه ای تعجب کرد ولی بعد نشانه بله را نشون داد. دختر ها از آرین خواستند او را به اتاقش ببرند همه منتظر نتیجه بودند... به ویلیام نگاه کردم که پوزخند میزد. بعد از چند دقیقه دختر ها با ناراحتی برگشتند و آرین لبخند میزد. ویلیام برگشت و با تعجب به من نگاه کرد. به سمت آرین قدم برداشتم. €حق با ولیعهد بود! ما زود قضاوت کردیم!از خاندان اندرسون متاسفیم. ♡در حقیقت تهمت سنگینی زدید! اونم نه به هرکسی...به پرنسس نور! به بانوی اندرسون ها. شاید کسی توقع دفاع من رو از آرین نداشت! ویلیام چند لحظه من رو نگاه کرد و بعد لبخند کمرنگی زد. ♡شما از قصد اینکار رو کردید! جلو بانو درمورد گردنبند حرف زدید تا بتونید اون را متهم کنید. دستم دور گردن نوه دوک مار سفید کشیدم و بعد یک زنجیر از دور گردنش جدا کردم و کشیدم. ♡احیانا گردنبند گم شده دور گردنتون چیکار میکنه؟...آیا این کار نوه دوک بود یا دستوری از دوک ؟ دوک از کی دستور میگیره؟ خودش یا پادشاهش؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
*الیزابت منظورم بود تو اسلاید آخر....الیزابت چی میگه؟
اسم برادر ویولت کارسون بود نه ؟ از بس پارت ندادی اسمش رو یادم رفت ولی می شه اونو بکشی هم منو راحت کنی هم خودت رو ؟ لطفا مرگش فجیع باشه دلم خنک شه
آرام باش شما اصلا نمی دونید من چه خوابی دیدم پس آروم باشید....
برو نظرسنجی هام رو ببین
الان یک هفته ست پارت جدید ندادی دارم دیوونه می شم
بخدا منتشررررر نمیشههههه
پارت نمیدی واقعا؟
بخدا تو بررسیهههههه از ۳ روز میش میخوام بدم فکر کنم ۱۵ امین بار هست تو بررسی گذاشتمش
دقیقا منم کلی تکپارتی هام رو گذاشتم منتشر نمیشه همش تو برسی منم کلا ولش کردم تا الان دوباره گذاشتمش اصن پریدن اکانتم جونمو دراورده انقدر حرص خوردم سرش
منم هی حرص می خورم .... هی میگن نامناسب است... بعد اخه فقط داستانام نیستتتت! تست کاسپلی اتک گذاشتم، اطلاعات عمومی گذاشتم...هیچکدوم منتشر نمی شوند....
دقیقا همرو میزن نامناسب تمام کلماتم رو سانسور شده نوشتم درصورتی ک چیز خاصی نداره انقدر عصبی بودم میخواستم کلا اکانتمو حذف کنم
بخدا اگه تا شنبه پارت ۱۹ میاد داستان رو ادامه نمیدم
شتتتت نهه نکن اگه تا شنبه نیومد ولش کن بعد 24ساعت بزارش یا توی وبلاگ بزار
پارت ۱۹ رو گذاشتم تو نظرسنجی
۰ زیبا بود لذت بردم منتظر پارت بعد هم هستم
اگه منتشر بشه
باید بشهههه🤍🤍🤍🤍🍭🍫
پارت ۱۹ تو نظرسنجی هست
باشه حتما میخونمش
۱ یک
۲ دو
۳ سه
۴ چهار
۵پنج