شرمنده که نمیتونم عکس بزارم
(الان فردای دیروزه) چشام دارن میسوزن اصلا نتونستم بخوابم نمیدونم دیروز کی خوابم برد ولی صبح ساعت 4 بلند شدم . هنوز هم صدای دادو بیداد از راهرو میاد خب دیگه کم کم دارم عادت میکنم قسمت جالبش اینکه همچین اتفاقا واسم عادیه اجسادو نمیگما!! چون شرکتی که توش کار میکنم صادرات لوازم خوراکیه بعضی وقتا صبح زود هم کار داشتیم واسه همین دو بسته قرص انرژی زا داشتم که حتی از قهوه هم بهتره هاها 😂 یکیشو خوردمو رفتم سراغ گوشی هنوز اینترنت ها قطع نشده بودن و سایت ها کار میکردن رفتم سراغ سایت های خیالی که یه زمانی بهشون بچگونه میگفتم ۰_۰
از اونجا روش های بقا رو یاد گرفتم درسته بازی های زامبی زیادی بازی کرده بودم ولی اینا فرق داشتن خلاصه زدم تو کار آماده شدن واسه بقا اولین کاری که باید میکردم جیره بندی غذا بود ولی غذای آنچنان زیادی نبود ولی خوشبختانه تازه از خرید اومده بودم ( راستی هنوز نگفتم که شخصیت کیه و چه کارستو چی شد که به اینجا رسید خوب لایکای این پارت و بترکونید که پارت بعدی راجب همین موضوعه ) خوب ما چند تا شکلاتو نودلو ماکارون یه چند تا هم غذای آماده و............، داریم طبق جیره بندیم فقط واسه سه هفته کافیه آخه همه چیزایی که خریده بودم چیپس پفک و اتو اشغال بود 😂😂😂😂 خو الان یا باید با همینا سر میکردم و منتظر اومدن نیرو های ارتش میموندم که به دلیل فاصله زیاد با مرکز شهر و پایتخت کشور یکم سخته آخه تونستن پایتختو نجات بدن واسه همین سعی دارن مارو هم نجات بدن یه چند تا شهرو تونستن نجات بدن ولی فک نکنم به اینجا ها برسن
ول باز هم راه دوم هم خطرات خودشو داره درس رو به روی آپارتمان یه بقالی هست میتونم از اونجا غذای خوبی به جیب بزنم ولی خطرات خیلی زیادی داره درسته که طبقهی سوم هستم ولی باز هم به یه طناب خیلی محکم نیاز دارم و گذشته از اینا یه سلاح و یه لباس مجهز نیاز دارم راستی هنوز به زامبی تبدیل نشدم ( اگه یادتون باشه تو پارت قبلی یه زامبی دستمو گاز گرفته بود ) ولی باز هم شاید این یه بارو تبدیل نشدم ولی تضمینی نیست که بازم تبدیل نشم . بهتره که یه لباس مناسب تهیه کنم واین که یه سلاح مناسب هم داشته باشم اول از همه باید اترافو خوب جستوجو کنم . خب پایین تا جایی که میشه دید بیس تا زامبی هست احتمالا بخاطر این تعدادشون کمه که از گرما خوششون نمیاد زیرا دمای بدن آنها چند برابر دمای ما هست (منطق خودم ساز😂) پس یعنی نمیشه از راه پله ها رفت
از بیس تا زامبی ده تاشون خطریه آخه درس رو به رویه بقالین ده تا دیگه فاصلشون زیاده پس خطری ندارن ولی باز هم اگه صرو صدا کنم میشنون و اینکه باید یه ماسک و یه عینک شنا هم بزنم تا قارچ وارد دهنم نشه و منم تبدیل کنه (کل این وقتم پنجره بسته بود). لباسم لباسای کلفت زمستونی رو به همراه کاپشن پوشیدم و قسمت های حیاتی مانند دستام و گردنمو با چسب نواری پوشوندم تا نتونم گازم بگیرن به عنوان اسلحه هم چون که تفنگ نداشتم پس از چوب بیسبال و یه چاقو استفاده کردم طنابم که طناب کوه نوردی مو برداشتم ( ورزشکار 😎😎) ولی اینا کافی نبود باید یه جوری زامبی هارو از اینجا دور میکردم زامبی ها میتونستن ببینن ولی یه جورایی چشاشون خیلی ضعیفه و نورای زیاد و صدای بلند و فقط میتونن بشنونو ببینن پس کارم سخته خوشبختانه منور داشتیم از چهارشنبه سوریه قبلی منورو داشتم خو اول خوب آماده شدم و جای طنابم درس کردم حالا اما ده اما ده بودم یه چند تا هم توپ برداشتم که اگه یه چند تاشون موند با اونا حواسشونو پرت کنم
خو تموم شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
ممنون
عالی ادامه بدهه😘