
سلاممممم!!!گایز پارت اول زمرد صورتیه و خب زیاد اکشن و هیجان انگیز نیس ولی از پارت دوم قراره بترکونه.این رمان به خاطر اینکه جنبه ی فان داره پارازیت هایی توسط نویسنده(خودمو میگم)و کارکتر ها داره و لحن گویش و داستان بیشتر فانه.میخوام یه رمان بنویسم عین اسکارلت و ایوی خفنننننننن!!!فقط نمیدوم اسمشو چی بذارم...درباره میراکلس نیس ولی باحاله...

زینگ زینگ زینگ-زینگ زینگ زینگ از زبون مرینت:با صدای زنگ ----- از خواب بلند شدم...ساعت چنددددددههههههههههههه(با خمیازه میگه)اها 10:55...هانننننننننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟10:55؟؟؟؟؟من باید برم پاریسسسس!!!پروازم ساعت 11:15!!!!!!!!!!!!!از تخت پریدم پایین زینگ ینگ زینگ-زینگ زینگ زینگ ای درددددددددددددد!!!!!گوشیرو گذاشتم رو سایلنت تا دیوونه ام نکنه.داد زدم:کاگاممممممممیییییییییییییییییییی!!!!!دیر بیدار شدی خانوم نمونه!!!!!!!!!!!!بلند شششششووووووووووو!!!!یه دیقه وایسا...من اصلا تو ویلا نیستم!!!چرا تو اپارتمانم؟؟؟؟؟!!!اووووووووووووووووووو یادم افتاد...تولد هاناشی رفتم...................تاتسو اومد دنبالم.........گفتم بره اپارتمان؟؟؟؟عجبا.........ولش حاجی... رفتم به سمت اشپزخونه....یه جعبه عجیب و کوچیک روی میز بود....شبیه جعبه انگشتر ازدواج بود!!!!اوخییی هاناشیییی کونننن!!!دوربین مخفی ها کوجان؟؟؟؟؟بازش کردم و منتظر حلقه ازدواج بودم که یهوووووووووو....

یه نور صورتی چرخید دورم....خعلیییییییی روشن بوددد!!!!چشام سوختتتت!!!!نور کم شد و یه موجود عجیب الخلقه ظاهر شد! مری:ااااهههههههههههههه!!!!!!!!!یه موش بالدار!!!نه!یه موش بال نامرعی!نه....یه موش معلق....نه!!!!!!!!یه موش معلق بالدار ولی بال نامرعی عروسک چشم تیله ای بی دم!!!!! مولو:اروم باش!اروممم باششش!! مری:اههههههههههههههههه حرف هم میزنه!کومممککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1 مولو:ههیییییییییییییییششششششششششش!!!!!نفس عمیق!نفس عمیق!نفسسس عمیقققققققققققققققق... مری:هو!هوو!هوووووووووووووو....اخیش!بهتر شدما!البته خیلی خوشحالم ک دارم خواب می بینم!هوررررااااا پس پروازم هم دیر نشده!چون همش خوابه!!!!!!!!!!!!اوخیشششششششششش...! مولو:اممم...چه عجیب ولی این خواب نیس!تو از الان به بعد یه ابر قهرمانی و منم کوامیت مولو هستم!اسمت چی بودددد...مرینت!اره مرینت!اون گردنبندو می بینی؟؟؟مری:اره کور که نشدم!خوابم! مولو:عجب.......عصبانیم نکن!!!!!تووو خواااااببببب نیییستتتییی!!!!!!!!!!!!!!پروازت هم دیر شده!!!!!!!ولی یه ابر قهرمان میتونه خیلی زود تر از یه ادم عادی بدویه و راه بره!مری:با اینکه همیشه دوس داشتم قهرمان باشم...ولی خیلی عجیبه!!!تو مانگا ها...مولو:تمرکز کن مرینت!فردی شرور معجزه گر پروانه رو اسیر کرده و تو جزو اون 18 تا ابر قهرمانی که قراره با شرورا بجنگه!!!البته فعلا 3 تا ابر قهرمان بیشتر نداریم!ولی به حر حل...ببین مرینت من بهت قدرت تکثیر رو میدم تو چند تا میشی ولی با سایز کوچیک تر اندازه موش(بعد از 10 قرن تعریف کردن)....-مولو اغاز جیر جیر(molo start chirping)واوووووووووووووووووو!چه اوجل شودم!!!!!بریم به سمت فرودگاه!
شماره صندلی رو چک کردم...08!ایول!پشت کاگامیم...ولییییییییییییییییییییییییییییییی...کی کنارمه؟؟؟؟یه کله ی ابی معلوم بود.......به من چه بابا!!!!نشستم سر صندلیم.کاگامی زد پشتم...آآآآآآآآآآآآآآآآآیییییییییی!!!چیکا میکنی؟؟؟؟کیوکو:کوفین کنارته اسکل...(کیوکو میگم مگه ایرانیا نمی گن اسکل؟؟؟؟شما هم میگین؟؟؟ژاپن واس ماس!من استاد اسکل گفتنماااا!!!کیوکو:اولا اینکه شات یور موس دوما اینکه شات یور موس!)مری:بلند گفتم:کوفین کدوم خریه؟؟؟کیوکو اروم میگه:b.o.y.f.r.e.i.n.d قبلیته...مری:هان؟؟؟من از اینا زیاد داشتم نمیدونم کدومو میگی(بله زیاد داشته خانوم...ماهم پیازیم!)صدایی اشنا و اروم گفت:خوبی؟اینور و نگاه کردم...منننن...شمارو میشناسم؟؟؟؟لوکا کوفینم.مری:ههههههههههههههععععععععععععععععععععع؟؟؟؟؟؟؟ت...تت...تو که...لوکا:اره!رفتم فرانسه ولی باز برگشم ژاپن!مری تو ذهنش:چرا باهاش کات کردم...چچچچچچچررررررررااااااااااا؟؟؟!!لوکا:الان...متونیم فقط دوست باشیم درسته!نه یه کاپل!اشتی؟؟؟مری:میتونستم حس کنم لبو شدم...دلم واسه صدای ارام بخشش تنگ شده بود........اون فرانسه رو به من ترجیح نداد....من خیلی خودخواه بودم.....من یه...ابر ع.و.ض.ی ام!لوکا:میدونم داری درباره ی چی فمر میکنی ولی...من ناراحت نیستم!!بلاخره تونستم نیمه گمشدم رو پیدا کنم!!مری:یکم حسودیم شد...بهش گفتم:خوشحالم برات!
بلاخره به لندن رسیدیم!اوهههه!!!راحت شدم!!!با لوکا خداحافظی کردیم...تاتسو اومد دنبالمون...سوار ماشین شدیم و رفتیم.رسیدیم به یه عمارت گگگگگگگگگگگگگگگگگگنننننننننننددددددددددههههههههههه!!!فک کنم امارت اگرسته...مری:کاگی؟-کاگی:بله.مری:مگه خونه اگرستا تو فرانسه نبود؟؟؟؟؟کاگی:اره خب چطور؟؟؟مری:خب الان عمارتشون تو لندنه که!کاگی:مگه خاله بهت نگفت؟؟مری:امم...دقیقا چیو نگفت؟؟کاگی:اونا یه پسر دارن اینطور که معلومه خیلی سوسوله...تو نیویورک زندگی میکنه.مری:خب؟؟؟؟؟؟؟کاگی:خب به جمالت دیگه!گفتم سوسوله و تو نیویورک زندگی میکنه!مری:خببب!کاگی:لندن به نیویورک نزدیک تره یا پاریس به نیویورک؟مری:امممم...لندن؟؟؟؟کاگی:خب دیگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!! (برو نتیجه)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه به تستم سر بزنی و حمایت کنی، تازه اومدم تستچی☕🦦(پین میکنی فرشته؟)
اوخخخخخ چه قشنگ بودد پارت بعدد
دارم مینویسمش
امروز میاد
عالیییی بود
مرسییییییییی نظر لطفته کیوتمممم