هری اشک های لیا رو از روی گونه هاش پاک کرد و گفت: خوبم دیگه گریه نکن
هرماینی: لیا بیا بریم لباس عوض کنیم بریم کلاس پروفسور مک گونگال
چند دقیقه دیگه شروع میشه
لیا: وای راست میگی اصلا یادم نبود بریم
{{خوابگاه}}
هرماینی: بچها درباره جشن یوبال حرف میزدن شما میدونین چیه؟
جینی: نمیدونم بعدا میفهمیم شاید اصلا کلاس به همین ربط داشته باشه
لیا: جینی درست میگه خب بهتره بریم
پنج دقیقه ای طول کشید که به کلاس برسیم
ولی خوشبختانه هنوز پروفسور نرسیده بود
رفتیم و سر جامون نشستیم همون لحظه پروفسور مک گونگال وارد سالن شد
چند دقیقه ای مکث کرد و بعد شروع کرد به حرف زدن دربارهی یوبال و توضیح میداد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
پانسی قراره اینارو ب جون هم بندازه؟😂💔
پانسی قراره خیلی کارا بکنه 😂💀
نکن این کارووووو💔😂🙂
12 آبان
واییی عزیزم🥺
عهه هم سنیم پس
17 آبان میرم توی 18 سال
آبان؟ خواهر منم آبان هست اون ۸ ابان هست
تو چندمشی
منم ۱۷ سالمه
وای جررر فکر کردم رمان میگی 😂😔
ممکنه دیر بشه چون دارم واسه کنکور میخونم
ولی سعی میکنم زود به زود بزارم که تموم بشه البته هنوز به جاهای مهم نرسیده 😂😔
چند سالته
عالیییی بود
ترو خدا پارت بعد
دو یا سه روز دیگه میزارم🐾💛
عالی بود ❤️
مرسی قشنگم❤️
عالی بود ❤️😍 پارت بعدی پلیز
به زودی میزارم💚
عالیهههه و
پارت بعد تا اتفاقاتی بد نیفته
د
مرسییی
مطمئن باش توی پارت بعد اتفاق چندان خوبی نمیفته😂😔
نه منظورم برا خودته
قبلاً من که فعال تر بودم اگه از داستانی خوشم نیومد ولی نویسنده دیر میکرد از صلاح مادران ایرانی استفاده میکردم
🩴🩴
دمپایی اصلحه مادران
عالیهههه
✨🤍