گذشته" پسر منتظر بغل گرم مادرش بود ولی... آغوشش بخاطر یک دختر سرد شده بود. پسر میخواست دختر رو بکشه ولی... اون نمیخواست خواهر داشته باشه! نمیخواست مادرش رو از دست بده. _قسم میدم یک روز میکشمت ویولت!" (۲ هفته بعد) نویسنده: همه چیز روند آرام خودش را طی می کرد. خاکسپاری،مراسم ختم ، حکم کارسون اندرسون و... . کالسکه ای که جلو در آکادمی رز سیاه برای بار سوم توقف کرد دو اندرسون و یک یادگاری از دوک مرحوم داشت. پسری که بزودی دوک می شد در کنار خواهر چشم آبی و زیبای خود قدم برمیداشت. تسلیت ها زیاد بودند. دختر از خجالت پشت برادرش قدم برمیداشت اما پشت سر آن دو چهره غمگین که یک یادگاری پاهاش رو از کالسکه پایین آورد. جز چشم های سبز و موهای بنفش بلند سرتا پاه سیاه پوشیده بود. یادگار دوک ناراحت نبود! سرش رو بالا گرفت و قدم برداشت. حرفای پشت سرش ثانیه به ثانیه بیشتر می شدند. با هر حرفی که دختر می شنید بجای عصانیت جاش رو به یک پوزخند می داد. دختر از درون درد می کشید . تنها سایه حمایتش رو از دست داده بود. درست بود که اون دیگه ویولت اندرسون نبود! درست بود دیگه گالیوا اندرسونی وجود نداشت ولی اون دختر ویولت بود! یک ویولت خالی ولی پر از حس انتقام...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
ج چ:چون خوشگله👍🗿
تنها کسی که درست گفت تو بودی! البته یکم مفهوم داره پشتش ولی دلیل اصلیش بخاطر زیباییش بود 😂😂😂
در عوض اون 1000 امتیاز میخوام ویلیام رو بکشی👍🗿
بابا من میخوام کراشم بمیره بعد هی نمیمیره(تو فیلما و داستانا )
حالا وایسا یک خواب هایی دیدم
خواب هاتو زودتر به اشتراک بذاررر
چشم
۰ خدافظ ، پارت های دیگه ام فردا میخونم
مرسی که هستی
همچنیننن 🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭❤️❤️❤️❤️🤍🤍🤍🤍🤍
۱ یکه
۲ دوعه
۳ سهه
۴ چهاره
۵ پنجه
۶ ششه
۷ هفته
۸ هشته