پارت 4:) ناظر منتشر پلیزز:)
تو هنوز اینجایی؟ اورانوس : اخمی بین ابروهام نشست پوزخندی روی لبم نشست برگشتم و با تنفر تو چشماش خیره شدم...خودت اینجا چکار میکنی؟ دستی روی موهای کوتاه سیاه رنگش کشید و پوزخندی زد پانسی : این تویی که نباید اینجا باشی دراکو تو رو یادش نیست اورانوس : انتظار داری تو رو یادش باشه؟ بهتره ازش دور باشی پانسی : عه به جایی رسیدی که منو تهد..ید میکنی؟ به خاطرش خیلی کلافه به نظر میای اورانوس : انتظار خوشحال بودن از من داری؟ این تو بودی که آرزو میکردی منو فراموش کنه بهش نزدیک شدم و تو چشماش زل زدم خوشحالی؟ چیه به آرزوت رسیدی؟ الان من رو یادش نیست بفرما اینم آرزوی تو با قدم های آروم ازش دور شدم و بین راه بدون اینکه برگردم پوزخندی زدم و گفتم فقط! چیزی در مورد من بهش بگی یا از من بد بگی با من طرفی پارکینسون! خبرا زود بهم میرسه منتظر جوابش نموندم و از پله ها پایین رفتم پانسی : نفس عمیقی کشیدم و لبخندی زدم و در اتاق رو باز کردم و وارد اتاق دراکو شدم سلام موطلایی من چطوره؟ دراکو : چشمامو باز کردم و متعجب به دختری که روبه روم ایستاده بود خیره شدم شما؟! پانسی : بی خیال حتی...منو یادت نمیاد؟ دراکو : من کسی رو نمی شناسم حتی خودمو و من نمیدونم دراکوی سابق باهاتون چطور رفتار میکرده اما من مثل اون نیستم! پس بهتره برید! پانسی : پوزخندی زدم و نگاهم رو ازش گرفتم و به آینه چشم دوختم...چقدر به اورانوس اعتماد داری؟! دراکو : برگشتم و بهش خیره شدم من به هیچکس اعتماد ندارم! پانسی : تا حدی بهش اعتماد داری که حرفاش در مورد گذشته رو باور کنی؟ دراکو : چی میخوای بگی؟ پانسی : اون دختر...داره بهت دروغ میگه!
دراکو : چی؟ ولی...احساسات توی نگاهش حرفاش رو عین حقیقت نشون میداد پانسی : هیچوقت با نگاه به کسی اعتماد نکن نگاه ها خیلی چیزها میگن که زبون نمیگه یا برعکس! با ترحم سعی نکن بهش اعتماد کنی! دراکو : ترحم؟ حتی فکر نمیکنم این احساس توی وجودم باشه! پانسی : پوزخندی زدم اما مثل دراکو ساده نیستی! دراکو : گفتم که من اون نیستم پانسی : خیلی بهش نزدیک نباش دراکو : باید به تو اعتماد کنم؟ پانسی : تو چشماش خیره شدم دراکو به من اعتماد داشت! لبخندی روی لبم نشست پانسی! پانسی پارکینسون دوست دراکو دراکو : نمیدونم فعلا به خودمم اعتماد ندارم نمیدونم چه کسی هستم؛ اورانوس : باد بین موهام می پیچید به ماه چشم دوختم و اشکی از گوشه چشمم سرخورد چشمام رو روی هم گذاشتم { دلم نمیخواد هرگز گریه کنی بهم نگاه کن لبخند بزن اورانوس : اما نمیتونم دراکو : چرا؟ اشکات رو پاک کن به ماه نگاه کن من هروقت دلم واست تنگ میشه به ماه خیره میشم! اورانوس : لبخندی روی لبم نشست دراکو : لبخندی زدم نبینم دیگه ناراحت باشی ستاره ها رو نگاه کن هر وقت ناراحت بودی یادت باشه خدا حواسش بهمون هست اورانوس : به ماه چشم دوختم پس از این به بعد هر وقت دلم واست تنگ شد به ماه خیره میشم! دراکو : دستمو روی موهاش کشیدم و نفس عمیقی کشیدم } به ماه چشم دوختم ولی من دلم واست تنگ شده تو الان بهم نزدیکی اما خیلی دوری تو ازم دوری!
دراکو : از پله ها پایین رفتم و روی مبل کنار آقای مالفوی نشستم و نفس عمیقی کشیدم در حیاط باز شد و همون دختر، اورانوس وارد خونه شد نگاهم رو ازش گرفتم و به زمین خیره شدم اورانوس : با تنفر نگاهی به پانسی که لبخندی روی لبش بود انداختم با قدم های آروم حرکت کردم سمت مادر و با صدای آرومی گفتم بهتر نیست بریم؟ نگاهی متعجب و نگران بهم انداخت نگاه سنگین یک نفر رو احساس میکردم برگشتم که دوباره نگاهم بهش افتاد امیلی : باشه...از روی مبل بلند شدم نارسیسا ما میریم عزیزم نارسیسا : لبخند تلخی زدم و نگاهم رو از اورانوس گرفتم حالا می موندید امیلی : حال اورانوس خیلی خوب نیست ممنون ولی بهتره بریم اورانوس : خداحافظی ای زیر لب گفتم روبه روی دراکو وایستادم و بهش خیره شدم تو چشمام نگاهی انداخت اما نگاهی جدی و بدون احساس! از کنارش گذشتم و از خونه رفتم بیرون و به ماشین تکیه زدم و منتظر مامان و بابا موندم، بالاخره منو یادت میاد دراکو مالفوی! در ماشین رو باز کردم و سوار شدم مامان و بابا سوار ماشین شدن بابا با جدیت همیشگی گفت : باهاش حرف زدی؟! چشمام رو با درد روی هم گذاشتم...خب...چیزی یادش نیست... خب...خوب پیش نرفت! امیلی : چرا؟ اورانوس : مهم نیست مثل اینکه فعلا نوبت منه صبر کنم
سرم رو به پنجره ماشین نزدیک کردم و به ماه خیره شدم لبخند تلخی گوشه لبم نشست { من دراکو هستم دراکوی اصلی!} پوزخندی زدم و به صندلی تکیه زدم و چشمامو رو هم گذاشتم...
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز ممنونم:) فقط یه داستانه چیزی نداره اگه تستام رد بشه اکانتم میپره و اگه شخصی بشه کسی نمیتونه داستان رو بخونه منتشر کن ممنونم:) امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه ی آرزوهای قشنگت برسی مهربونم:)) لایک و کامنت؟:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ترحم؟ حتی فکر نمیکنم این احساس توی وجودم باشه!
ــــــــــــــــــــــــ
این خیلی درد داشت ولی
عزیزممم🫠
عرررر
قشنگح
مرسیح
عالیییییییییی
ممنونم قشنگمم
خفن مثل همیشه:))عالیی
پارت بعد
مرسی زیباا
عااالیه گرلم(:
ممنون لاوم