خواهش میکنم حمایتم کنید.
این دهمین باری بود که داشتم دور درخت میچرخیدم.یولو خیلی بیخیال روی پایین ترین شاخه ی درخت نشسته بود. -دیگه نمیتونم سرم داره گیج میره. +تو اصلا چرخیدی؟ یه نگاه چپکی بهش انداختم.ادامه داد:تو اصلا بلد نیستی بچرخی. پوف کلافه ای کشیدم و به بالا نگاه کردم که چشمم به یه چیزی خورد.خودش بود. -یووولووو اوناهاش. یولو گیج نگام کرد و بعد نگاهشو به جایی داد که من داشتم نگاه میکردم. +خودشهه. اون توپ نورانی بین شاخه های درخت گیر کرده بود.پاهامو رو شاخه های درخت گذاشتمو رفتم بالا.بعد از اینکه برداشتمش یه احساسی بهم دست داد.اگه اینکارو نکنم جیمین میمیره اما اگه بکنم و دیگه نتونم برگردم چی؟.+یونا..منتظر چی هستی بدو الان دیر میشه. از درخت پایین اومدم و اون گوی و توی دوتا دستام گرفتم.یولو اومد رو شونم نشست.اون ورد و گفتم و چشمام و باز کردم.یهو اون گوی تبدیل به یه پورتال شد.یه پورتال که دورش عین خورشید زرده و داخلش به ناکجاآباد میره.آروم واردش شدم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
ععااللییههه۶
❤️
خیلی قشنگههه 😍😍😍😍پارت بعد؟؟
فردا میزارم