لایک و فالو یادتون نره❤️
+حالا بهم کمک میکنی شیره ی جانم و پس بگیرم؟. به چشماش نگاه کردم.نمیتونستم به التماسی که تو چشماش بود اهمیت ندم. -آره کمک میکنم. لبخند کوچولویی زد و گفت:داره دیرت میشه...وقتشه برگردی. -ولی... تا خواستم ادامه حرفم و بزنم همه جا سیاه شد و چشمام و باز کردم.یولو دقیقا روبروی من واستاده بود و اخم کرده بود.تا دید چشمام و باز کردم شروع کرد غرغر کردن:دختره ی احمق.دو ساعته دارم صداش میکنم اهمیتی نمیده...» تا گفت دو ساعت فوری به ساعت نگاه کردم.هشتتت.ساعت هشت بود نه تنها دو ساعت خوابیده بودم، بلکه سه ساعت خوابیده بودم.*پرش زمانی به فردا بعد از ظهر*
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
معنش همون میشه شیره که نه ولی همون اون انرژی زندگی
اوکی❤️
من تازه دارم فیکت رو میخونم عالی نوشتی ولی میتونم بهت یه چیزی بگم میتونی به جای نوشتن شیره جان بنویسی چیئ اینجوری داستانت بهتر میشه
معنیش چیه؟
عالیه به همین روال ادامه بده😊😜❤💙
ممنونمم