5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Itadoriyu انتشار: 1 سال پیش 146 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اگه از داستانهای زامبی خوست میاد ادامه بده
سر درد شدیدی دارم نمیدونم چه اتفاقی افتاده چشامو بزور تونستم باز کنم تقریبا نزدیکی شب بود بوی خیلی بدی می اومد دستم سوزش شدیدی داشت به زور تونستم سرمو بلند کنم انگار که سرم یه تن وزنشه در باز بود و رد خون روی در بود وقتی یکم که جامو بهتر کردم و به حالت نشسته در اومدم فهمیدم که بو از کجا میاد دو جسد درست روبه روم قرار داشت که یکیش پوسیده بود ولی اون یکی تازه بود انگار یه حیوان درنده تیکه پارش کرده بود صدا های داد و بیداد از راهپله می اومد ولی نمیتونستم پا شم پا هام بی حس بود درد دستمم بخاطر گاز گرفتگی بود ولی مال یه حیوان نبود مال یه انسان بود
به پنجره که خیره شدم آپارتمان جلویمو ببینم فقط یه جسد درس روبه روی پنجره بود چیزی ندیدم
ولی اینجوری نمیشد باید هرکاری که بتونمو بکنم تا پاشم بالاخره با هزار جور زحمت پا شدم سرم هنوزم داشت گیج میرفت دستمو که روی سرم گذاشتم خونی بود فک کنم روی زمین افتاده بودم و به خاطر همین سرم خونیه ولی الان وقت فکر کردن به اینا نیست باید هرچه سریعتر خودمو به در برسونم و قفلش کنم با تمام توانم یه قدم برداشتم و خودمو به دیوار کناری در نزدیک کردم دستمو دراز کردم و از دیوار به عنوان تکیه گاه استفاده کردم بالاخره به در رسیدم و وقتی که دستمو رو در گذاشتم تا ببندمش یه چیزیو دیدم که تنمو به لرزه در اورد درست پایین پله ها یه جسد داشت به سمت من می اومد دهنش خونی بود انگار که یکی رو گاز گرفته بود سعی کردم درو ببندم ولی بدنم بی حس شده بود پا هامو حس نمیکردم حتی دستامم بی حس بودن همین که منو دید جیغ زدو به سمتم حمله ور شد با اینکه یکی از پا هاش شکسته بود ولی باز هم جوری میدوید که انگار یک دونده حرفه ایه تقریبا نزدیک در شده بود چند قدمی با من فاصله داشت ولی باز هم نمیتونستم حرکت کنم حالا دیگه درس روبه رومه یعنی قراره توسط یک مرده کشته بشم !!!!!!!
یهو یه جرقه کل بدنمو گرفت و به خودم اومدم و یهو دستم به حرکت در اومد با اینکه کار خودم نبود و انگار یک عکس العمل بود درو با تمام زورم بستم خوشبختانه اون موجود دستش به من نرسید و بالاخره تونستم درو قفل کنم یه آرامش خاصی کل بدنمو گرفت و خستگی افتادم حالا که خیالم راحت بود آروم آروم به سمت تراس رفتم و پایینو نگا کردم خشکم زده بود مردم مثل روانی روی هم میپریدن و مثل حیوانات وحشی همدیگه رو گاز میگرفتن همینجوری داشتم نگا میکردم که به پیام به گوشیم اومد
پیام ضروری: لطفاً تا وقتی که نیرو های نظامی به محل زندگی شما نرسیده اند از خانه خود بیرون نروید.
دیگه داشتم دیوونه میشدم به برادرم زنگ زدم ولی جواب نداد به شرکتم زنگ زدم ولی جوابی نبود تلویزیون رو روشن کردم و کانال به کانال همه سیگنال نداشتن موقع دور دور تو تلویزیون به هر کی که دم دستم می اومد زنگ میزدم که در آخر عموم جواب داد
من: الو عمو چه اتفاقی داره میوفته تو کجایی
عموم: الو پیتر حالت خوبه تو خونه ای از جات تکون نخور داریم میایم دنبالت باشه ونننننننن کیشششششش نعلتی بکش کنار کیشششششششش نه تسسسسس ...........
من:الو عمو اونجا چه اتفاقی داره میوفته الو الو الو
عموم:.....................................
و تلفن قطع شد.
نعلتی دیگه دارم دیوونه میشم بالاخره یه کانال سیگنال داد
اخبار بی بی سی: به دلایل نامعلومی مردم شورش کردن و به همدیگر حمله میکنند اما خبر خوبی داریم نیرو ها ارتش شروع به فعالیت کردند و به زودی قرار است به مکان زندگی شما برسن تا این مدت لطفاً از خانه های خود بیرون نیایید و در را به هیچکسی باز نکنید به امید دیدار ..........
خوب دوستان این یه پارت امتحانی بود اگه صد تا بازدید بخوره و ده تا لایک پارت بعدیو که از این پارت طولانی تره میزارم
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
نعلتی؟یا لعنتی؟
عالیههه
ممنون
عالیی واقعا خیلی قشنگه
پارت چار رد شد 😑
عالییی
ممنون