
سلام این از پارت ۳ امیدوارم خوشتون بیاد و خواستم بهتون بگم که دیگه نمی خوام آبشاری در خانواده رو ادامه بدم چون طرفدار زیاد نداشت و از نظر خودم خیلی خوب نبود
آتنا:چون بیل سرپرست من بوده.فورد و دیپر:چییی؟(خب ما باید برگردیم به چند سال قبل زمانی که پدر و مادر آتنا گم شدن خب وقتی آتنا به دنیا امد تو جهان میان بعدی بود و والا مقامان اونجا فهمیدن اون با رفتن به جهان های دیگه با قدرت کسی که بیشتر بهش ایمان داره رو کپی میکنه در اون زمان بیل وارد اون جهان شد و قدرت آتنا رو فهمید.برای همین آتنا رو دزدید و پدر و مادرش رو به جهان های دیگه فرستاد بعدش حافظه آتنا رو پاک کرد و بهش دروغ گفت که پدر و مادرش ولش کردن و آتنا تمام و کمال بهش خدمت می کرد تا اینکه متوجه یه جلسه پنهانی شد و به اون جلسه رفت.بیل:باید با یه دروغ دیگه مجبورش کنیم دروازه رو بسازه.دیل:ولی شاید به قدرتش پی ببره.بیل:می دونم ولی این تنها راهه ممکنه اون با من بیاد ولی به محض اینکه فهمید برش می گردونم به اینجا تازه خودش نمی دونه از جهان میان بعدی امده .بعدش آتنا حافظه اش برگشت و به بعد های دیگه سفر کرد از جمله بعد استار)(عکس این پارت آتنا هست)

زمان حال... خب یعنی تو تقریبا به همه ی بعد ها سفر کردی؟و چندین قدرت مختلف داری؟دیپر:آتنا تو این جورنال چی نوشتی؟آتنا:توش درباره ورد ها و دوست و دشمنام تو سفرام نوشتم.فورد:داره دیر میشه منو دیپر می ریم بالا تو هم میای آتنا؟آتنا:نه شما برین آتنا:دیپر جورنالم رو بهم می دی؟دیپر:عمرا .فورد:بهتره جورنال رو نگیری چون الان انگار جورنال با چسب ۱ ۲ ۳ چسبیده به دستش😅.آتنا:خب باشه بای.
زمان حال... خب یعنی تو تقریبا به همه ی بعد ها سفر کردی؟و چندین قدرت مختلف داری؟دیپر:آتنا تو این جورنال چی نوشتی؟آتنا:توش درباره ورد ها و دوست و دشمنام تو سفرام نوشتم.فورد:داره دیر میشه منو دیپر می ریم بالا تو هم میای آتنا؟آتنا:نه شما برین آتنا:دیپر جورنالم رو بهم می دی؟دیپر:عمرا .فورد:بهتره جورنال رو نگیری چون الان انگار جورنال با چسب ۱ ۲ ۳ چسبیده به دستش😅.آتنا:خب باشه بای.

از زبان میبل: از خواب بیدار شده دیدم دیپر نیست واسه همین رفتم تو حیاط داشتم با شل صورتی بازی می کردم که یه دایره دیدم که رو زمین بود یهو شل صورتی پرید توش دیپر:میبل کجایی .میبل:دیپر شل صورتی رفت تو یه دایره .فورد:اون دروازه میونی هست😱.۱ تا دختر از یه دروازه دیگه اومد.بابلز:بلاسم تو که گفتی اون لاک پشت هیچ قدرتی نداره.باترکاب:شما ها خل شدید داریم دنبال یه لاکپشت که تو لاکش قرمزه می ریم در حالی که یه غول بیابونی داره کل شهر رو نابود می کنه؟😡بلاسم:باترکاب این کشف بزرگیه بعدا می ریم سراغ اون.باترکاب:باشه شما ها نیان من خودم حسابشو می رسم.میبل:شلللللل صوووووووررررررتتتتتتتییییی امدم😧فورد:آتنا ما مشکل دروازه ای داریم میشه بیای.آتنا:امدم یا خدااااا😨قیچیه دست سنجابه چیکار میکنه بلد نیستین یه وسیله رو نگه دارین.میبل:اینا برام مهم نیست من رفتم دنبال شل صورتی.آتنا:نرو و باهاش تو دروازه رفت
آتنا:خب اونم خوکت برش دار از اینجا بریم .استار:آتنا دیگه بیهوش نشو می خوام بغلت کنم😆آتنا:استار جان ما کار داریم و در ضمن خفه شدم.😅استار:یه کیهههههه؟آتنا:تو چرا واسه هرچی انقدر ذوق داری؟استار:چونکه زیرا.بابلز:سلام آتنااااا.آتنا:آقا ول کن من نیستین؟میبل:سلام شل صورتی .آتنا:خوکت رو بردار دیگه😡میبل:چیه؟اینجا زیاد بمونیم خوب نیست. شما ۳ تا هم بر گردین دیگه نگا داره؟(شل صورتی و میبل دارن همدیگه رو لیس می زنن 😳)
تو آبشار جاذبه میبل:به به شما دو تا دوست پیدا کردین این کیه الان؟دبپر:داستانش طولانیه😅آتنا:میشه من برم دیگه کار دارم 😁فورد:چیکار داری؟آتنا:مگه تو فضول محلی؟کار دارم دیگه بای.میبل:الان اگه ناراحت نمی شین یکی این دختره رو توضیح بده
پایان💗❤💗❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 😍👌🏻
قشنگ بود
مرسی 💗💖💗
قشنگ بود
ممنونم 😘😍
خوب بود ولی هیچی نفهمیدم
واقعا؟😐مرسی 💗💖