سلام من خیلی وقت پیش حدود دو سال پیش یه داستانی رو شروع کردم ولی ادامش ندادم حالا دارم اداه اونو مینویسم اول برید پارت های قبلیرو بخونید
(اول بالا رو بخون) - (علامت صحرا -علامت کاملی + اون دوستش # محمد جواد ٫ تهیونگ @)
هر لحظه انتظار اینو داشتم که بیفتم تو اب ولی وقتی زمان طولانی شد یکی از چشمام رو باز کردم
چی میدیم افتاده بودم تو بغل یکی چهره اش رو نمیدیدم چون کلاه لبدار گذاشته بود و ماسک زده بود
سردم بود چون وقتی افتادم تو بغلش یکم اب پاشید روم
نمیدونم توی حوض چه کار میکرد ولی من گذاشت پایین و فرار کردم تا یه جایی دنبالش رفتم و صداش کردم
- هی هی کجا میری وایسا ببینم تو کی هستی تو حوض چیکار میکردی
تا خاستم برم دنبالش رفته بود دیگه
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
کوتاه نبود از قبل برای هر قسمت یه برنامه ریزی شده جای حساس تموم میشه تو پات بعد اکه الان میسازمش میگم قراره چه اتفاقی بیوفته که صحرا ی قصه ما افسرده بشه ولی بعدش با کمک دوستاش سر پا بشه
قشنگ بود ولی یه ذره کوتاه بود اما در کل زیبا بود . منم یه تازگی ها اومدم توی تستچی و شروع کردم به نوشتن ولی چون خیلی تجربه نداشتم با یه چند پارتی کارمو شروع کردم اگه خواستی میتونی بری بخونی 🖤🙂
اوکی ولی چقد کوتاه بود:)