خب انگار قسمت قبل شخصیت مخفی لو رفت🙃 بدون حرف اضافه ای میریم سراغ پارت سیزدهم✨🙃
نانسی:-بابا امیلی انقدر خودتو اذیت نکن! مری:- مگه نمیگی بهش اجازه نمیدن؟ سارا:- بلند شید یازده و نیمه. بهشون گفتم: بابا من نگران نیستم( با نگاه سنگین بچه ها مواجه شدم) باشه بابا قلبم تو دهنمه! آخه اینجور کارها ازش برمیاد. الانم باید بریم.بی هوا نگاهم به جولز افتاد که با یه دختر سال دومی بود. با هم میگفتن و میخندیدن. چهره ای مهربان و موهای بلند فرفری ای هم داشت. خیلی دختر بامزه ای بود. بنظر میومد از جولز بهتر باشه:- امیلی کجا داری سِیر میکنی بلند شو بریم. به حرف نانسی گوش کردم و بلند شدم.
کتابها و کاغذ پوستی هارو برداشتم. بعلاوه مرکب و قلم. قلم هارو چک میکردم که شکلشون مثل قلم ممنوعه نباشه. مری گفت: بابا دیگه تموم شد از اون قلما دیگه عمرا روی میز تو پیدا بشه. تازه مگه پروفسور اسنیپ قلم رو بایگانی نکرد؟ گفتم: آره درسته. کیف رو برداشتم و سمت برج نجوم رفتم. هر قدم که نزدیکتر میشدم تپش قلبم بیشتر میشد. از دفتر سوروس رد کرده بودیم که آدمی رو دیدم که کلاه شنلش رو روی سرش انداخته بود و داشت میرفت. پشت سرم رو نگاه کردم و متوجه در دفتر شدم که قبلا نیم باز نبود. ای بابا! قدم هامو سریع تر کردم که زودتر از اون برسم.
کمی بعد توی برج بودیم. کیف رو گذاشتم یه گوشه و :- خدا میدونه امشب قراره چه اتفاقی بیوفته. وقتی از در دفتر پروفسور اسنیپ رد شدیم متوجه یه چیزی شدم: وقتی از کنار در رد شدیم در بسته بود درسته؟ بعد سروکله آدم شنل پوشی پیدا شد که داشت میرفت. وقتی رومو برگردوندم دیدم در دفتر نیم باز بود. بجز اون دیگه کی میتونه از اون در بیرون اومده باشه؟ :-شاید پروفسور اسنیپ مهمونی چیزی داشته. :-مری منطقی فکر کن ساعت دوازده شب تایم خوابه بجز سال اولی ها که یه شب در هفته کلاس دارن و گشتن توی راهروها ممنوعه. چطور ساعت دوازده مهمون برای کسی میاد اونم توی مدرسه ای حفاظتی؟ و ساکت شدم چون پروفسور سینیسترا اومد و اسمها رو خوند. بعد هم نشون داد چطور با تلسکوپ سیاره هارو ببینیم. بعد نوبتی باید با تلسکوپ بیرون رو نگاه میکردیم و چیزهایی که میدیدیم رو روی کاغذ توصیف میکردیم.
نوبت من که شد صدایی از ته کلاس اومد. انگشتام رو دور چوبدستیم قلاب کردم. وقتی صدا قطع شد با تلسکوپ بیرون رو نگاه کردم و وقتی کارم تموم شد برگه رو تحویل دادم و به نرده تکیه دادم. نرده صدایی داد و صدای آشنایی شنیدم که میگفت: از اونجا دور شو! و سوروس خودش رو از توی سایه ها نشون داد:- من که گفتم نیا! اینو با صدای بلند گفتم و همونطور که به نرده ها چسبیده بودم سمت راست رفتم. کاش نمیرفتم! زیر پام خالی شد و فقط تونستم گوشه نرده رو بگیرم که نیوفتم. صدای جیغ میومد و صدای دوستام میومد که جیغ میزدن و میگفتن: امیلی اگه نیوفتادی جواب بده!
با تمام توانم داد زدم: به گوشه نرده چسبیدم لطفا کمکم کنید! نانسی و مری اومدن و هرکدوم یکی از دستامو گرفتن ولی دستام خیس عرق بود. از ترس میلرزیدم و تلاش میکردم خودمو نگه دارم. نانسی و مری هرکدوم تلاش میکردن منو بالا بکشن. حتی پروفسور سینیسترا هم نتونست کاری کنه. دستام ول شد و با جیغ سقوط کردم. هنوز تو ارتفاع زیادی بودم که یکدفعه چیز سیاهی سمتم اومد :- دستمو بگیر! من از ترس با اینکه اون لحظه نفهمیدم کیه دستش رو گرفتم و اون با یه دست منو نگه داشت. محکم دستش رو نگه داشتم که مبادا بیوفتم. اون فرد سمت برج پرواز کرد و منو روی زمین برج گذاشت. بلافاصله دورم شلوغ شد و نانسی و مری کمکم کردن بشینم و از دو طرف بغلم کردن و گفتن: وای امیلی! امیلی!
به لب برج نگاه کردم و سوروس رو دیدم که داشت سمتم میومد و شیشه معجونی دستم میداد و میگفت: چیزی نیست... چیزی نیست الان اینجایی. زدم زیر گریه. سوروس به پروفسور سینیسترا گفت: دوشیزه اونز حالشون خوب نیست. وحشت کردن و فکر میکنم بقیه کلاس رو نتونن باشن... :- ولی من حالم خوبه! و معجونم رو خوردم و تلاش کردم بلند شم ولی بدنم خیلی میلرزید و داشتم میوفتادم که نانسی نگهم داشت: امیلی برو استراحت کن فکر نکنم بتونی بمونی امروز عصر رو هم نخوابیدی و کلا کتابخونه بودی. گفتم: باشه فقط جزوه برام بنویسین. سوروس منو درمانگاه رسوند و کنار تخت نشست. بجای اینکه رو تخت بخوابم نشستم و گفتم: من که گفته بودم نیا، خب چرا اومدی؟ گفت: یه حسی بهم گفت باید اونجا باشم. :- پروفسور سینیسترا که بود. :- خب حالا بگو چطوری متوجه شدی که امشب برج نجوم یه اتفاقی میوفته؟ :- پس پروفسور مک گونگال بهت گفت که امشب نیای. :- خب حالا میخوای بگی یا نه؟ تصمیم گرفتم خوابم رو بهش بگم.
مرسی که خوندین🙂✨ بریم واسه نتیجه😉👈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تو نویسنده خیلی خپبی هستی
مرسی🙂✨
خیلی عالی بود
مرسی🙂✨
حرف نداشت🥺🫂
ممنونم🙃✨
عالی بود!
ممنونم🙃✨
یعنی شانسمون در حد اون جغده تو عکس نتیجه هم نیست😂💔
عالی بود 💖
دقیقااااا😂💔
مرسی
راستی پروفایلت رو کامل کوبیدی از اول ساختی😁✨
عکسه رو خودم با گاچا کلاب درست کردم
ممنون❤️