7 اسلاید صحیح/غلط توسط: TUX انتشار: 1 سال پیش 440 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام.قبل از شروع باید بگم ک این پارتو حتما بخونید چون من یه پارت ۲۵ دیگه نوشته بودم دستم خورد پاکش کردم و بعد تصمیم گرفتم وارت اخر فصل ۱نباشه و فعلا فصل ۱ ادامه داشته باشه)))وای حقیقتا ناراحتم خیلی نوشته بودم پاک شدددد😭😂خب بریم شروع ناظر یادت نره منتشر کنی و گایز حمایت؟؟؟
سلام.قبل از شروع باید بگم ک این پارتو حتما بخونید چون من یه پارت ۲۵ دیگه نوشته بودم دستم خورد پاکش کردم و بعد تصمیم گرفتم وارت اخر فصل ۱نباشه و فعلا فصل ۱ ادامه داشته باشه)))وای حقیقتا ناراحتم خیلی نوشته بودم پاک شدددد😭😂خب بریم شروع ناظر یادت نره منتشر کنی و گایز حمایت؟؟؟
از پله ها پایین میریم و صبحانمون رو میخوریم جغدی به شیشه میخوره و بعد مودی بلند میشه روزنامرو ازش میگیره و یه خوراکی کوچولو بهش میده روزنامه پیام امروزه بازش میکنه و بعد میاد سر میز میشینه و بلند میگه=خبر خاصی نیست)سیریوس میگه=میدونی که خبرارو تو پیام امروز نمیگن باید روزنامه ی لاوگود رو بخری همه چیو ریز به ریز میگه)هری میگه=اقای لاوگود؟پدر لونا؟)سیریوس سری به نشونه بله تکون میده و بعد مودی در جواب به سیریوس میگه=اخه لاوگود چی میدونه اون نه کاره ایه تو وزارت اخبارو از کجا میگیره؟)سیریوس میگه=خب نمیدونم ولی لاوگود زیادی زرنگه)دیگه حرفی زده نمیشه بعد هرماینی منو بقلش میگیره و میبرتم تو اتاق هری و رونم دنبالمون میان خیلی وقته ۴ تایی حرف نزدیم اصلا وقت نشد...هر وقت تو خونه وزیلیا یا تو این پناهگاه خیابان گریمولد هستیم جینی ولمون نمیکنه.البته بهتره بگم هریو ول نمیکنه.هری مشکلی نداره ولی فکر کنم اونم کم کم داره کلافه میشه.تو همین فکرام که در باز میشه و جینی عزیزم یماد داخل و کنار هری رو تختش میشینه لبخندی بهش میزنه و هریم با یه لبخند جوابشو میده من و هرماینی و رونم رو تخت خودم نشستیم.فکر کنم...البته فکر کنم که نه قطعا جینی از هری خوشش میاد هریم همینطور...البته اینو با استفاده از مدارک میگم.یبار ک منو هرماینی داشتیم از راهرو های هاگوارتز رد میشدیم به راهروی خلوتی برخوردیم که فقط جینی و هری اونجا بودن(اهم اهم*)یبار تو خونه وقتی هریو کشیدم کنار تا راجع به یه مسئله ی مهم باهاش صحبت کنم جینی اومد پیشمون و گفت=خب داشتی میگفتی)و وقتی گفتم=این مسئله به تو مربوط نیست)چشم غره ای بهم رفت و بعد ازمون دور شد.نه اینکه بگم از جینی بدم میاد و فکر کنید بهش حسودیم میشه.نه اخه اون چی داره که حسودیم شه؟البته اینم بگم که تقریبا یک بار دله همه ی پسرای گریفیندوری رو بدست اورده.ولی این حسادت نداره.بقول معروف جنس ارزون طرفدار زیاد داره.
خب دیگه زیاد دارم شورشو در میارم ولی بزارید بگم.من خواهر ناتنی هریم و حق دارم باهاش صحبت کنم ولی جینی ازین کار حرصش میگیره انگار هریو میدزدم.همین میشه که میگم=جینی ما داشتیم راجع به یک مسئله ی مهم حرف میزدیم)منظورم اینه که جینی برو بیرون دیگه!ولی خب منظورمو نمیگیره و میگه=خب خوب شد اومدم ادامه بده)میتونم بگم جینی از من دل خوشی نداره و حتی دوستم نداره!میگم=جینی نمیفهمی؟این موضوع به تو ربطی نداره!)میدونم نباید این حرافارو بزنم ولی نمیتونم...از دهنم در میره جینی لبخندی از روی حرص میزنه دست هریو میگیره و میگه=هری بیا بریم بیرون اینا تنها باشن)با ولوم بالاتر میگم=جینی نترس!عشقتو نمیدزدیم...هری دوستمونه بخوای یا نخوای!)جینی دست هریو ول میکنه و میگه=هری!ببین این با من چطوری صحبت میکنه!)هری که چیزی نمیگه فقط چشماش گرد شده بمن نگاه میکنه رو به جینی میکنم و میگم=برو بیرون جینی!)میاد سمتم و دولا میشه چون من قدم کوتاهه و رو تخت نشستم میگه=میرم بیرون چون خودم میخوام برم وگرنه از یه کوچولویی مثل تو دستور نمیگیرم!)بعد صاف میشه و رو به هری میکنه و میگه=هری هروقت کارت تموم شد بیا حیاط کارت دارم)وقتی درو میبنده با صدای زیری اداشو در میارم هرماینی تنه ای بهم میزنه و میگه=چرا اینطوری میکنی لیا!!)
در عوض رون میخنده و میگه=دمت گرم لیا من هیچوقت نمیتونستم جلو جینی در بیام افرین!)هرماینی به هری نگاه میکنه و میگه=هری نمیخوای چیزی بهش بگی؟)هری رو به هرماینی میکنه و میگه=جینیم زیادی داره شلوغش میکنه)هرماینی چشماش گرد میشه هری میخنده و بعد میگه=حالا چیبود موضوع مهمت؟)میگم=هیچی)هرماینی بلند میگه=هیچیییی؟یعنی برای هیچی دعوا درست کردی؟)میگم=حق دارم بخوام با دوستام تنها باشم یا نه؟)هرماینی پوففففی میکنه و بعد میگه=از دست تو لیا)هری بعد ۱۵ دقیقه میگه=پاشم برم ببینم چیکارم داره)میگم=اره اره باشو برو تا به عواطفش برنخورده)میخنده و میره و رون شروع میکنه بد گفتن از جینی و کلی میخندیم ولی این وسط هرماینی اصلاحمون میکنه مثلا میگم=خیلی بهمون میچسبه)هرماینی میگه=کسیو نداره و نیاز به ارتباط برقرار کردن داره)میگم=کل گریفیندور عاشقشن!)هرماینی اصلاحم میکنه و میگه=محبوبه!)
و در اخر رون بلند میشه و میگه=هرچی تو میگی هرماینی ولی جینی یه موجود عجیب و البته رو مخه)به افتخارش دست میزنم و رون میره بیرون هرماینی میگه=۱۰ روز از کرسیمس مونده و تو تازه ۱۳ سالت میشه شانس بعد کریسمس ۲ روز هفته تعطیلیم پس ۱۵ میشی و همون روزی که میخوایم بریم هاگوارتز سنت درست رسیده به سنی که باید باشی!)میخندم و میگم=به بله شانسم یجا خودشو نشون داد)بعد از پنجره پایینو نگاه میکنم و هریو جینی رو میبینم چندشم میشه و میگم=اییییی)هرماینی میاد نگاه میکنه و هیچی نمیگه بعد میگه=چرا میگی اییی تاحالا خودت عاشق نشدی؟)میخندم و میگم=هرماینی من سه سالمه)میخنده و میگه=جدی نشدی؟)فکر میکنم...شدم؟؟نشدم؟؟میگم=نمیدونم)میگه=قضیه مالفوی جدی بود؟)اول فکر میکنم جدی بود؟نه بابا ما فقط دوستیم واقعا؟تو ذهنم با خودم ور میرم حتی نمیدونم دوستیم با مالفوی جدی بوده یانه میگم=نمیدونم)هرماینی میگه=بجز مالفوی چی)میخندم و میگم=مگه من جینیم همزمان با ۱۰۰ نفر باشم؟!)میخنده اروم میزنه بهم............۳ روز بعد........۶ سالم شده و زبونم کامل باز شده دیگه لی کوچولو نیستم.رفتارم با جینی نشون دهنده ی شیطنت های سنم نیست جینی با من لج کرده!صبح موقع صبحانه همه میدونن ما لج کردیم ولی مودی میگه=جینی لیارو ببخش تو الان ۳ ساله باهاش قهری...یادت میاد ۳ سالش بود الان ۶ سالشه)همه میخندن و من اضافه میکنم=بله بله چه روزگار خوبی بود...)ولی نمیخوام با جینی حرف بزنم.
۶ روز دیگه باید بریم هاگوارتز و من الان ۹ سالمه...تو این سه روز اتفاق خاصی نیوفتاد ولی خب میتونم بگم خوش گذشت.میدونید بدترین اتفاق کی بود؟بهتره بگم کی میاد؟امشب....تو حال نشستیم و به خاطره گفتنای لوپین و سیریوس از زمان بچگی گوش سپردیم هری که با تمام وجودش گوش میده.که یکدفعه نوری بیرون از خانه روشن و بعد خاموش میشه.یعنی انگار اسمون یبار روشن و خاموش شده.همه ساکت میشن لوپین و سیریوس تانکس و مودی چوب دستی هاشون رو در میارن و جلوتر میرن و به ماهم میگن چوبدستی هامون رو در بیاریم لوپین اروم در روز باز میکنه و به سیریوس میگه=تو بمون داخل.)سیریوس میگه=دیوونه شدی؟!نمیتونم!)لوپین میگه=اگه اومده باشن سراغ توچی؟)سیریوس میگه=اینهمه خونه اینجا هست.یعنی اومدن سراغ من فقط؟)از در بیرون میره و چند مرگخوار رو جلوی میدون شهر میبینه سریع در رو قفل میکنه و به در تکیه میده نفس نفس میزنه مودی میگه=خب.چیدیدی؟)لوپین با لرزش میگه=چندتا مرگخوار بودن.لسترنج هم توشون بود.)چشمای همه گرد میشه.بلاتریکس لسترنج خاله ی دراکو .لسترنج همونه که پدر مادر نویل رو شکنجه داد اینجا بدجور تو خطریم
بالاخره سیریوس حرف من رو به زبون میره و میگه=اینجا که بدجور تو خطریم)رگولوس که عقب تر از هممون ایستاده میگه=اگر درو باز نمیکردیم نمیفهمیدن اینجاییم این خونه تا وقتی درش باز نشه از دید همه مخفیه)سیریوس با طعنه میگه=ممنون ازینکه بدبختی هامون رو بهمون نشون دادی!رگولوس کسی از تو نظر نخواست!)لوپین میگه=تقصیر اون که نیست)مودی میگه=باید گروه های ۴ نفره بشیم و هرکی بره یجا....)لوپین میگه=من و هرماینی و رون و جینی میریم به برکه ی سنتسیز...همتون برید اندازه یه کوله پشتی از وسایل مهمتون جمع کنید)مودی میگه=من و لیا و رگولوس و هری)سیریوس میگه=نمیشه لیا بامن بیاد؟)مودی میگه=تو نمیتونی ازش مراقبت کنی کل مدت باید به شکل سگ در بیای که شناسایی نش ی اگر اتفاقی افتاد تو اولین کسی هستی که غیب میشی پس نه نمیشه ولی میتونی باما بیای)سیریوس قبول میکنه و فرد و جرج هم با تانکس به جنگل مافل میرن(اسما الکین)مودی میگه=ما میریم به دره ی فلن همتون کوله پشتی جمع کنید)میریم و در حد ۳ دقیقه وسایلمون لباس و لوازم ضروری و مورد نیازمون رو جمع میکنیم لوپین میگه=خب اول ما میریم دستاتونو بزارید رو دست من)و دست خودشو جلو میاره بقیه هم دستاشونو رو دستش میزارن و غیب میشن بعد تانکس و فرد و جرج و در اخر ما مودی دستشو جلو میاره هری و سیریوس دستاشونو میزارن و بعد من دستای کوچیک رو میزارم رگولوس فقط به دست ها نگاه میکنه و میگه=منم میتونم باهاتون بیام؟)مودی میگه=اره اگر دردسری درست نکنی مشکلی نیست.فقط عجله کن)رگولوس بعد ۳ ثانیه دستش رو رو دستامون میزاره و همه غیب میشیم و وسط دره ای تلپورت شدیم سیریوس به شکل سگ در میاد و مودی جادو های امنیتی رو دور تا دورمون اجرا میکنه تا از دید همه دور بمونیم وسط دره یه رود کم اب هم در جریانه چادر کوچکی میزنه که انگار فقط دو نفر توش جا میشن ولی وقتی واردش میشیم اندازه یه خونه بزرگ جا داره همه چی هم داره ولی خب اتاق جدا نداره.مودی میگه=بهتره اسنراحت کنید امشب من نگهبانی میدم
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
اینکه مییگ پسر های گیریفیندور رو بدست آورده سوال کرده بودن کراش دراکو جواب جینی بود:////
یادم نمیاددد
ولی یادمه دراکو دوستش گفت جینی کراش نیست بعید بدونم دراکو رو ویزلیا کراش بزنه
تو سوال های متداول بود نه تو مصاحبه...
آخه میدونی جالبه تو کتاب انگار خیلی کراش بوده صد برابر فیلم
اره دقیقا
بالاخرهرهرهرهرهیچچببچببچ دلم تنگ شده بودددد
عزیزمممم🥲♥️
عالیهه
مرسيييى
عالییی
چقدرخوب که فصل یک تموم نشد😅
مرسييييييى
اره ديگه گفتم طولانى تر باشه:)
عاللللی:)))
پارت بعد؟؟
مرسیییی
دارم مینویسم بزودی میزارم:))