
ناظرعزیزمم خواهش میکنم منتشرششش کن😭💔🌚
داشتم میرفتم که پام به یه چیزی گیر کرد پرت شدم تو ب...ل ادرین💔 ادرین: تو چرا میخندی میخواستی کاری بکنی؟ ماریانا: میخواستم یه چیزی بهت بگم ادرین: چی 😃 ماریانا: چطوری بگم اخه...اها جلوی صورتم رو میگیرم و میگم دستام رو گذاشتم جلوی چشمام و گفتم: چیزه...دو...ت دا....م چشمام رو باز کردم ادرین نبود. ای بابا این کجا رفت دیدم داره ابمیوه میخوره ادرین؟ ادرین: ها چیه؟ -من دارم باهات حرف میزنم اونوقت تو داری میری؟ -توکه حرفی نزدی! گابریل: ادرین پسرم بیا امیلی کارت داره. ادرین: امیلی..یعنی مامانم صدام میکنه.😁 با ماریانا رفتیم سمتی که مامان داشت حرف میزد امیلی: میخوام بهتون یه خبر خیلی خوب بدم. مارا: اون دیگه میخواد چه خبر خوبی بده؟ اریان: نمیدونم مارا امیلی: میدونین چیه من خیلی خوشبختم چون من پسری مثل ادرین دارم. اره..اون منو خیلی دوست داره و همه حرفامو گوش میکنه. هرچی بهش میگم رو انجام میده. مارا: این حتما میخواد امروز یه بمب بزرگ بندازه رو سرمون😒 امیلی: ادرین قراره ط...ق بگیره. ادرین:😐😯 ماریانا:😯💔 امیلی: ادرین 13مارس به من قول داده بود که یک ماه بعد..با دخترمورد پسند من ا.ز.د.و.ا.ج کنه😊 ادرین:😟 امیلی: و امروز چندمه؟ 13آوریل..پس چی میشه؟ ادرین امروز یه قولش با ا.ز.د.و.ا.ج با دختر مورد پسند من عمل میکنه😊 ماریانا:😟😟😪 امیلی: منم به سلیقه خودم برای ادرین یه دختر انتخاب کردم. ارین: ادرین..صبرکن ادرین: مامان..مامان داره زندگی منو از هم میپاشه. بعد تو ..تومیخوای من ساکت باشم؟ امیلی: و اون شخص امانداس😃❤ تشویق کنین ماریانا:🤯 ادرین:😥😕 امیلی: پس امروز ..من رابte ادرین و اماندا رو رسمی میکنم بزودی هم مراسم ناmzadی و میگیریم ماریانا:😭😕 امیلی: اها راستی..من یادم رفت اماندارو معرفی کنم..اماندا بیا اینجا. ه.م.س.ر اینده پسرمن ادرین و عر.و.س اینده من اماندا❤ اریان: میگم مارا..چه لزومی داشت مامان اینو جلوی همه بگه؟ مارا: تا بعدا کسی زیرش نزنه😒 لیران: به این میگن استفاده از موقعیت. ماریانا:(*ادرین: عاعا تو میوفتی..و اون حرفایی رو که باید بهم میگفتی رو میگی! ماریانا: چی؟ ادرین: من....دوس..تت دا&رم) 😭😭💔 ادرین: ماریانا داشت گریه میکرد🥺🥺 و من نمیتونستم هیچ کاری کنم!
ادرین: ماریانا داشت گریه میکرد🥺🥺 و من نمیتونستم هیچ کاری کنم! با عصبانیت رفتم سمت اتاق مامان! ...ادرین: ماماااان! مامان! دیدم اومد داخل اتاق رفتم سمتش و گفتم: این چه حرفی بود که زدین چرا قرار مراسم نا...دی رو گذاشتین چرا جلوی همه حرف ط...ق منو و ماریانا رو زدین هاع؟ امیلی: خب کجای کارم اشتباه بود؟ من که حرف بدی نزدم. ادرین: نزدین؟ مامان ما هنوز ط...ق نگرفتیم اون هنوز ع...س شماست! امیلی: اره..وقتی من میگم با اماندا ا.ز.د.و.ا.ج میکنی یعنی میکنی همین. (اسلحه من کجاس؟😔😂✌🏻) ادرین: من ا.ز.د.و.ا.ج نمیکنم امیلی: چه حرفا میزنی ادرین من جلوی همه گفتم ا.ز.د.و.ا.ج میکنی نمیشه که! ادرین: این اتفاق وقتی میوفته که من توی این خونه باشم..اگه مراسم نا...دی رو کنسل نکنین من میزارم از خونه میرم! امیلی: ارههه؟ بروهمین الان برو چون تو بری منم خونه رو ول میکنم و میرم. شما هرجا رو بگردین نمیتونین منوپیدا کنین. بعد چندروزم بهتون زنگ میزنن میگن مادرتون مر...ده ادرین: دارین...منو تهدید میکنین؟ امیلی: نه! برودیگه میخوای بری برو. ادرین: باشه...من خونه رو ول نمیکنم و نمیرم....اما من ا.ز.د.و.ا.ج هم نمیکنم! امیلی: ادرین.. ادرین: نه از اتاق رفتم بیرون دنبالم اومد و گفت: ادرین پسرم گوش کن. حرف منو گوش کن..من که نمیگم همین الان ا.ز.د.و.ا.ج کن تو قبل ط...ق یکم استراحت کن بعدش با اماندا ا.ز.د.و.ا.ج کن ! ادرین: من باورم نمیشه مامان...میگم ا.ز.د.و.ا.ج نمیکنم یعنی نمیکنم و از اونجا رفتم
باز دنبالم اومد گفت: ادرین پسرم حرفمو گوش کن من پیش همه گفتم که تو با اماندا ا.ز.د.و.ا.ج میکنی! اگه ا.ز.د.و.ا.ج نکنی بیچاره زندگیش خراب میشه ادرین: زندگی اون خراب میشه؟ با این کار زندگی من خراب میشه مامان. چطورمیتونید اینقدر خودخواه باشید مامان؟ من ...نمیکنم یعنی نمیکنم. امیلی: نمیکنی نه؟ ادرین: اره امیلی: باشه..پس تا وقتی که تو با اماندا ....نکنی من غذا که هیچ آب هم نمیخورم ادرین: وای خدا این چه بدشانسی هست..مامان این جه مسخره بازی هست اخه؟ در رو قفل کرد و منم پشت درموندم! مامان..مامان در رو باز کن! مامان چرا بچه بازی درمیاری؟ مامان امیلی: بهت میگم تا وقتی....نکنی من در رو باز نمیکنم. ادرین: حالا هم مامان منو ول کرد هم ماریانا...ماریانا میگه منو دو...ت...ن...ره اما من اونو خیلی .......دارم چطور یکی دیگه رو جای اون بیارم؟ چطوری؟ مارا: دخترم تو از صبح لب به غذا نزدی ماریانا: (*امیلی: ادرین قراره ط...ق بگیره. /امیلی: ادرین امروز یه قولش با ا.ز.د.و.ا.ج با دختر مورد پسند من عمل میکنه😊 امیلی: منم به سلیقه خودم برای ادرین یه دختر انتخاب کردم امیلی: و اون شخص امانداس😃❤) مارا: ماریانا رو بردم توی اتاقش و گفتم: بیا بشین من میرم واست یه چیزی بیارم بخوری. ماریانا: مارا....ادرین ازم ناراحت شده بود. از دستم عصبانیه برای همین..! مارا: ادرین میتونه از دست خودش عصبانی باشه..اما از دست تو نه. ماریانا: اگه ناراحت نیست پس چرا بعد اعلام خبر ا.ز.د.و.ا.ج ش با اماندا نیومده منو ببینه😥😪 این اتفاق افتاد و اون هنوز نیومده. مارا: گابریل تو باهاش حرف بزن من میام ماریانا:😭😭 باباجون..ادرین چطور میتونه این کارو با من بکنه؟!😭😭
گابریل: نه دخترم...من نمیزارم! اماندا:*درحال حرف زدن با تلفن* اره😆 همین که تاریخ ع...سی مشخص شه من بهتون زنگ میزنم😃(مالیرا رو میبینه) باشه! من بعدا بهتون زنگ میزنم. مالیرا:نچ...اماندا..توخیلی بیکلاسی. یعنی..تو خیلی ساده ای. تو در برابر من هیچی نیستی اماندا: واقعا😏برای همین ادرین باهات ا.ز.د.و.ا.ج نکرد..چرا؟ مالیرا: درسته...اون با تویکی هم ا.ز.د.و.ا.ج نمیکنه. اون اول بخاطر ماریانا دل منو شکست..حالا هم دل تورو میشکنه! اماندا: ببخشید؟ اون تورو بخاطر ماریانا ول نکرد..بخاطر جک ول کرد. اما میدونی چیه..من مثل تو ساده نیستم..من واقعا ادرین رو دو...ت...د...م و نمیخوام بخاطر پول باهاش ا.ز.د.و.ا.ج کنم!😒 من بهش کلی فرصت دادم و... مالیرا: اون به تو دsت هم نزد..درسته؟😏 هیچ وقت هم نمیزنه اماندا: انگشت اشارمو روبه روش گرفتم و گفتم: اتفاقی که واسه تو افتاد..واسه من نمیوفته فهمیدی؟ داشتم میرفتم که گفت: ای عزیزم..اونقدر هوایی نشو. وقتی زمین بخوری دیگه نمیتونی بلند شی...!اما راستش منم اونی رو میخوام که تو میخوای. که تو با ادرین ا.ز.د.و.ا.ج کنی اماندا:🤨 مالیرا: ولی برای این..شاید به من نیاز پیدا کنی. دستمو بردم جلو تا باهاش توافق کنم..اولش تردیدداشت اما بعد باهام دست داد. اریان: واییی داداش ماریانا حسودیش شددد ادرین: تو از کجا میدونی اریان: بابا من خودم دیدم چجوری به چشای اماندا زل زده بود و حسودیش شده. بعد میدونی من شنیدم مارا به ماریانا میگفت اگه دیدی ادرین داشت مراسم نا...دی میگرفت جلوی همه بهش بگو دو...سش...دا..ی! ماریانا بعد شنیدنش داشت میخندید. ( اخ اخ دلم برا ماریانا کباب شد😭😂 کدوم بدبخت تره بنظرتون؟🌚😂 ادرین یا ماریانا؟ اهم اهم کم کم داریم به پارت های اعصاب خورد کن نزدیک میشیم خودتونو اماده کنین😐😂🖇ناظر عزیز و محترم لطفا زود منتشرش کنید ❤)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرند؟
حتما. اصل؟
في ١٢ساله شما
نیایش ۱۴
به تستم سر بزنید و حتما تو کامنتا جواب بدین 💝🫒💫
هر چقد طولانی تر بهتر و عالی بود
آ بارکه الله خانم نویسنده گرامی 😂
پارت ۱۲۶ اومد ایشالله منتظر ۲۰۰ هم هستم خانم گرامی 😂
حتما منتظرباش فقط مواظب باش فسیل نشی😔😂🖇
فسیل شدم 😂💔
عزیزم پارت بعد نمیدی؟مردم از خماری😂😐
میخوام بنویسم
به به نیایش با یه توپ اتشین دیگه غوغا به پا کرد
خدا به داد ما برسه
من دلم براتون میسوزه😂😔
معلومه کاملا 😄
خیلی😔🖇
ترو قران پارت بعد 70 یا 80 پارت تو یه روز خوندم باید پارت بدی! و اگر خودم تو رو تبدیل به پارت بعد میکنم بدو بده تا........
باشه😂💔
پارت بعد کو؟
ننوشتم😐
بدو بنویس
دارم جر میخورم از دست امیلی بعد تو میگی ننوشتی؟
یکم سرم شلوغه نمیتونم زیاد بیام دور گوشی به محض اینکه وقت پیدا کنم مینویسم
باشه
ترو قران پارت بعد توی یه روز 50 یا بیشتر پارت خوندم بدو پارت بعد بده ببینم
الهی...چشم میزارم😂😔✌🏻
من ناظرم منتشر میکنم تو وقت پارت بزار منتشر کردنش با من من خودم همیشه پارت های داستانایی رو که دوست دارم منتشر میکنم
مرسی عزیزم.
عالیییی بود پارت بعدددد
هعییی خدا این امیلی رو بکشششششش😭😂💔
ی سوال اماندا، مالیرا کی بودن؟ داستان و ب بدبختی یادم میاددد از بس که دیر به دیر مناشر میشع😐💔
مرسییی..چشم بزودی میزارم😂❤
امیننن😂😑
اهم اهم..مالیرا دختریه ک قرار بود با ادرین ا....ج کنه ولی گابریل با جک میبینمتش و بجاش ماریانا با ادرین ا...ج میکنه.
اماندا هم تازه وارد داستان شده دختردوست امیلی هست
اجو تورو خدا این امیلی .... رو بکش هم خودتو راحت کن هم منو😑💔
اخه گناه داره😂😔اگه بکشmش میوفتم zenدان اونوقت کی واستون داستان بنویسه؟😔😂💔
😂😂💔فرار کن تورو پیدا نکنن😂
حب*س ابد میوفتم😂😔✌🏻