
ناظر محترم لطفا تایید کنید براش خیلی رحمت کشیدم لطفا رفیق🤗
شپرد: کلونل دوپن چنگ میشه اقاز اگرست رو با اعضای گروه آشنا کنی؟؟ البته اگه کاری ندارید مرینت: امم باشه مشکلی نیس آقای اگرست لطفا از این اینطرف (آقا حواستون باشه اگرست همون گوست) گوست: بله راوی: اونا حرکت کردن و از اونجایی ک مقصد نزدیک بود پیاده رفتن در طول مسیر حرفی زده نشد و مرینت هم گاهی یه نگاه زیر چشمی ب گوست مینداخت گوست اصلا حرف نمیزد و سرش پایین بود و داشت با چاقو ش بازی میکرد بعد از اینکه رسیدن مرینت گفت: اینجاست رسیدیم. بعدش درو باز کردیم و رفتیم داخل بعد از عبور از راهروی تنگ ورودی وارد شدیم همه ی بچه ها بودن آلیا و رز و نینو و ماکسیم و ویکتور و بقیه یکی داشت غذا میخورد یکی داشت با دوستش حرف میزد یکی داشت تفنگا رو مرتب میکرد و خلاصه همه سرگرم بودن ....... بعد از ورود ما همه ب من سلام کردن و ب گوست نگاه کردن و منتظر بودن گوست رو معرفی کنم منم گفتم ایشون آقای اگرست هستن و تازه ب پادگان ما اومدن همه بهش خوشامد گفتن و اونم با سر ب همه سلام کرد و بدون اینکه حرفی بزنه رفت یه گوشه نشست و چاقوش رو تمیز کرد منم رفتم پیش آلیا و روی کاناپه لم دادم گفت این انتقالی جدیده عجب کر*ا*ش*یه چرا تورش نمیکنی ک از سینگل در بیایی؟؟ و بعدش باهم زدیم زیر خنده گفتم اون کنترل تلویزیون رو بدع انقد چرت و پرت نگو . تلویزیون رو روشن کردم . تلویزیون داشت اخبار پخش میکرد . مجری: جان اندرسون هستم ک بطور زنده از خیابان های پاریس گزارش میکنم، بیماری همه جا رو گرفته بیشتر مردم پاریس آلوده شدن و اون مقدار کم هم دارن فرار میکنن این بیماری باعث میشه بیمار عقلش رو از دست بدع و ب خودش و بقیه آسیب برنه جراحتی ک توسط گاز گرفته شدن توسط اونا بشه باعث میشه ک مثل اونا بشید ب شما توصیه میشه ک پاریس رو ترک کنید. و بعدش مجری ب یه چیزی ک داشت خرناس میکشید رو از پشت دوربین نگاه کرد و داد زد و یهو تصویر قطع شد. همه ی بچه ها بهم نگاه کردن و..
همه ماتشون برده بود و با صدای آژیر هشدار ب خودشون اومدن یه نفر توی بلند گوی پادگان داشت اعلام میکرد ک این یه مانور نیست ب ما حمله شده همه ی نیرو ها مسلح بشن و آماده ی درگیری بشن همه خیلی سریع شروع کردن ب آماده شدن و برداشتن تفنگ و ضد گلوله و کلاه ولی گوست خیلی خون سرد بلند شد و چاقوش رو توی غلافش گذاشت و تفنگش و برداشت و رفت بیرون منم سریع آماده شدم و رفتم دنبالش
بیرون رفتم و دیدم هوا داره طوفانی میشه و ابریه همه داشتن یه کاری میکردن چن نفر در ها رو گرفته بودن از پشت در ها صدای خرناس میومد و مدام در رو میکوبیدن و یهو در باز شد و انبوهی از آدما ک مریض بودن وارد شد ن و ب دستور فرمانده شپرد ما تیر اندازی رو شروع کردیم ولی تعداد اونا تمومی نداشت بهترین دوستا کنار هم میجنگیدند و در کنار هم و جلوی چشم هم کشته میشدن اونا خیلی زیاد بودن و ما نمیتونستیم مقابله کنیم ب دستور شپرد همه ی افرادی ک زنده مونده بودن باید سوار هلیکوپتر میشدن من سریع رفتم پیش هلیکوپتر و همه رو رد کردم داخل و آخر از همه خودم رفتم داخل و
هلیکوپتر داشت بلند میشد ک دیدم گوست نیست بلند داد زدم :بدو مرد بدوووووو اون با تمام سرعتش دوید و تقریبا رسیده بود ک من آماده شدم ک بپره و من دستش رو بگیرم وون پرید و من هم خواستم دست رو بگیرم ولی نتونستم اون خودش تنها بین اون همه فرد بیمار تنها مونده بود و من داد زدم برو و سوار اون موتور ک پشت پایگاه هست شو و فرار کن ولی اون داشت میجنگید ، بهش گفتم هیچ گوش میدی من چی میگم برو وگرنه معلوم نیست چی ب سرت میاد اونم گفت من اهمیت نمیدم چی ب سرم میاد ولی بدون من ب یکی از اینها تبدیل نمیشم
هلیکوپتر داشت بالا و بالا تر میرفت و من داشتم ب پادگانی ک یه زمانی خونه ام بود نگاه میکردم ک نابود شده بود و اون پسری ک داشت با اونهمه بیمار ب تنهایی میجنگید و هلیکوپتر ب حدی بالا رفت ک دیگه نتونستم اونا رو ببینم
و..... کات ناظر عزیز و محترم لطفا تایید کن خیلی برای رمان زحمت کشیدم و قوانین رعایت شده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تولد تولد تولدت مبارک
مبارک مبارک تولدت مبارککککک❤
به دلیل تولد 500 امتیاز منتقل شد•~•
مرسی اجی
خواهش 😁😊
تولدت میارک باشههه💗💗
آرزوهات برات خاطره شن🤗🗿
مرسی قلب
تولدت مبارک باشه 🗿🗿
کادوی تولدت🎁میم🎄
دوستم:دنیا غم انگیزه
من:چون که تو توشی🗿
مرسی
رمانت هم عااااااالی بووووووود😃😃😃😃
دمت گررررم🤌🏻🗿
تولدت مبارک داداش🗿 امیدوارم که از امروز به بعد بهههترین روز های زندگیت رو داشته باشی😁
تولدت مبارک خوشگله
تشکر زیبا
بوس🤡
تولدت مبارک امیدوارم به همه ی آرزوهای قشنگت برسی:) ♡
مرسی قلب
سلامم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^💕
امیدوارم به همه ی ارزو های قشنگت برسیی ^^❤
مرسیییی داداش
❤❤❤
Hαρρყ bιɾƚhdαყᰔᩚ
Thank you man
🙃✨
عالیییی 😂😊 پارت بعدی رو سریع بده و راستی چون نویسنده ی خوبی هستی و داستان هاتو دوست دارم بهت 500 امتیاز منتقل میشه 😊
مرسی ای ویور خوب
خواهش 😂❤
امتیازا مزه کرد زیر زبونم ، رمان جدید تو راهه😂💔