پارت های قبلی توی پیج Otaku_sanهستش. لذت ببرید دوستان^^
(استایل هاروکو، هیتوها و آیری↑)وارد مغازه شینچیرو سان شده بودیم. آیری به سراغ یک موتور نو قرمز رنگ قدم برداشت. آیری به موتور دست زد، ناگهان موتور افتاد و به بقیه موتور های کنارش برخورد کرد. تمام موتور ها مانند دومینو یکی یکی افتادند. آیری هاج و واج مانده بود، هیتوها و هاروکو محکم با دستشان به سرشان زدند. ناگهان هاروکو به سمت آیری دوید و با لحن خن#گی داد زد:«الان کمکت میکنم آیری چان» قصد کمک را داشت ولی همان تعداد موتوری که آیری سرجایشان گذاشته بود را انداخت. آیری و هاروکو در چشمانشان ترسی دیده میشد، درست است ترس از هیتوهایی که با چشمانی آتیش گرفته آنها را نگاه میکرد. هیتوها با دست محکم به سرش کوبید و محکم فریاد زد:«بیاین اینجا ببینم» سپس هیتوها گوش آیری و هاروکو را محکم گرفت و به سمت بیرون در مغازه برد. مایکی آن صحنه را دید و به ایزانا گفت:«میگم ایزانا...این دختره هیتوها چقدر ترسناک و عصبیه» ایزانا با سر حرف مایکی را تایید کرد و لب زد:«درسته...این هاروکو و آیری هم خیلی دست و پا چلفتین» سپس برادر وسطی به سمت برادر بزرگ قدم برداشت...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
پارت بعد منتشر شد🗿
برای پارت های قبل و بعد بیاین اینجا....
فرزندم پاشو بیا سفر مرگبار بوخون؛-؛
باش
این دختره......
خسته نباشی دلاور دیدم که کاملا هنتایش کردی...
حالا من چطوری پارت بعد رو بنویسم 🥹
هنتای رو انداخت رو دوش من عجب آدم... آدم..
اهههههههه
من منظورم ایزانا بود.....
آی ام نسخهی دوم سانزو😹🚬
میخواستم بیشتر هنتای کنم...ولی خب رد میشد😹✨
دیگه هنتای تر از این میخواستی بکنیش؟
اره •-•
من مریضم میدونم😂🤝🏼🌚
هوی اگه پارت جدید رو ننویسی به سانزو میگم بگیرتت و بیارتت اینجا تا شک،،،نجت کنمااا🗿✨
ایزانا شکن...جه کنه خودم با پای خودم میام🗿🤝🏼
خب بیا ایزانا میخواد شکنجه کنه🗿✨
مخصوصا سر تیکه آخرش که افتاد روی مایکی
خیر سرم میخواستم یکم هن#تای بشه😹🚬
خیلی سر این پارت کیف کردم
ممنونم عزیزم:)
ژون
عاحح یامته کوداسای🌝✨
عاح عاححح
باحححح یامته....عاحح...بلی میخواستم هنتایترش بکنم...باححح
خب دیگه جوگیر نشو ಠ◡ಠ
دیر گفتی🌝✨
بخاطر تو پارت های بعد...🌝 📿