
اینم پارت جدیددددد، بابت تاخیرم ببخشیدددددد. شرایط پارت بعد 15 لایک 10 کامنت:) هر پارت 5تا اضافه میشه:) 🧸🤎 ناظر جونمممم لطفااااا منتشر شه:»»»»🧸🤎

P8:جیمین ویو: وقتی از اتاق اومدیم بیرون همه بهمون خیره شده بودن... این حس خیلی بدی برام بود. جلوی در اون دختره چه وون همراه دوستش رو دیدیم. برام سوال شد کجا میرن. ÷الان کجا میخوایم بریم؟ جونگ کوک پوفی میکشه و با حالت کلافه میگه×نمیدونم..واقعا نمیدونم ÷نظرت چیه بریم کافه ای که چندسال پیش میرفتیم؟) لبخند تلخی زدم و گفتم ÷اجوشی حتما از دیدنمون خوشحال میشه:): جونگ کوک نگاهی با تردید بهم کرد و سرشو به معنای اره تکون داد. راه افتادیم سمت اونجا... چه وون ویو:برگشتم سمت در و با چیزی که دیدم برق از سرم پرید. بابابزرگ! 🥹 با صدایی که تقریبا به داد میخورد گفتم -هاراپوجی*تو کره ای به معنای بابابزرگ، چه وون و گارام اینجوری صداش میکنن*! با تمام سرعت به طرف رفتم و بقلش کردم:) ( علامت بابابزرگ چه وون @ ) @یاااا چه وونااااا چقد بزرگ شدییی ککککک( همون خنده) پیر شدم مگه نه؟ کککک . یهو گارام عین این جن دیده ها از صدای جیغ من از اشپزخونه با دستکش های ظرف شویی اومد بیرون. +جییییییغ هاراپوجیییییییییی!!!!! دستکش هاشو دراورد و پرت کرد زمین و به سمت چه وون و هاراپوجی دوید و محکم بقلش کرد.

@گاراماااااا چند وقت از اخرین باری که دیدمتون میگذره؟ ککککک کارام از بقل هاراپوجی اومد بیرون و با حالت غر زدن گفت + هاراپوجی! چرا تا الان نیومده بودین بهمون سر بزنید😵💫🥺💔 -اینارو بیخیال.. هاراپوجی؟ خوشگل تر شدم مگه نه؟! 😂💔 @ ایگووووو دلم برای غر زدنا و تعریف کردن از خودتون تنگ شده بوددددد ککککک. چه وون و گارام همزمان با حالت لوس گفتن:هاراپوجییی و دوباره هاراپوجی رو در اغوش گرفتن و اون هم نوه هاشو در اغوش گرفت. ( میکا: خوب یه توضیح دیگه بدم، هاراپوجی که تو داستان با هیمن اسم صداش میکنم پدر بزرگ چه وون هست. اما چون گارام دوست صمیمی چه وون هست و هروقت که چه وون و پدر بزرگش باهم دیدن میکنن گارام هم هست و اینم بگم که یه مدت چه وون و گارام پیش هاراپوجی زندگی کردن، گارام هم اون رو هاراپوجی صدا میکنه و هاراپوجی هم اون رو نوه خودش میدونه و خب رابطه ی این سه تا خیلی باهم صمیمی هست )

15 دقیقه بعد، همچنان چه چون ویو: شیک نوتلا هایی که برا خودم و کارام و هاراپوجی درست کرده بودم و تو جاشون گزاشتم و به سمت میز رفتم. الان زمان استراحت منو گارام بود. گارام مثل همیشه گوشیشو دراورده بود و همینجوری پشت سر هم با هاراپوجی عکس میگرفتن و منم رفتم بهشون اضافه شدم. همینجوری در حال عکاسی بودیم که...
گایز میدونم خیلی دارم کم مینویسم اما خب صبور باشید از پارت بعد دوباره زیاد نوشتن شروع میشه:)))) 🧸🤎 و اینم بگم که میخوام یکم داستان رو برا خودم جلو تر ببرم، یعنی ممکنه پارت بعد رو دیر بنویسم چون من تا الان 11 پارت داستان رو نوشتم، میخوام به پارت 14 یا 15 برسونمش و بعد این جا ادامه پارت از رو بزارم برا همین ممکنه پارت بعد رو دیر بزارم، شایدم مث همیشه زود گزاشتم:) 🧸 و همینطور از این به بعد تو نتیجه فکتای جالب میزارم و این تست هم اولین فکت و میزارم:) شرایط پارت بعد: 15 لایک 10 کامنت🧸🤎
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااالی پارت بعد
چرا هاراپوجی انقد ککک ککک میکنه 😂
میخنده مثلا😂😂
جر
عالی
ملسی:+🧸🤎
عالی دستت درد نکنه
در انتظار پارت بعد
میسی:) 🧸🤎
عهههه شما هم لایک کنید دیگه. 15 تا بازدید اونوقت سه لایک؟ بابا نویسنده هم داره زحمت میکشه اگه لایک کنید پارت بعدو زودتر میزاره
:»»»»»++++🤎🤎🤎
عالی بود ولی خب خیلی کم بود. اابته عب نداره
از پارت بعد دوباره زیاد میشه:) 🤎🧸
عالی بود..فکته هم خیلی جالب بود
میسی:))) 🤎🧸
تست آخرم :پروفست...♡ شخصی شده
ممنون میشم بهش سر بزنی.♡♡♡♡
پین؟
تا این همه پارت نوشتی اونوقت واسه ما 8 تا پارت میذاری؟؟؟😭😭🥺
کاری نکن از تستچی برم سال بعد بیام تا همه پارتا رو باهم بخونمممممم
اتفاقا اینهمه نوشتم که شمارو منتظر نزارم وقتی شرایط میرسه:) 🤎🧸😂
الان شرایط بحرانیه😅 منه بیچاره جذب هر داستانی میشم نویسنده هاش دوس دارن اذیت کنن
عالیه ،،🌟
میسی:) 🧸🤎🤎🤎