سرنوشت؛ The last part

پارت آخر:) ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه امیدوارم همیشه لبخند بزنی مهربونم>>

ماریا : لبخندی زدم نارسیسا : میدونی ماری؟ از روز اولی که که اومدی اینجا وقتی دراکو اومد جوری که بهت نگاه کرد و بهش نگاه کردی یه چیزایی فهمیدم اون موقع بود که فهمیدم تو کسی هستی که میتونی باز لبخند دراکو رو روی لبش بیاری! دراکو : به ماریا خیره شدم و لبخندی روی لبم نشست ماریا حتی با گریه هم قشنگی اما لبخند و خنده خیلی بیشتر بهت میاد ماریا : وقتی نیویورک بودم فکر میکردم دیگه نمی بینمت دراکو : اما همش فکرای الکی و مسخره بود و همه چی تموم شد من و تو دیگه کنار همدیگه هستیم تا ابد! { یک سال بعد } نگاهم به تلویزیون افتاد ( پانسی پارکینسون مدل معروف فرانسه دست همکاری به شرکت نات داد و تئودور نات اعتراف کرده که پانسی پارکینسون را دوست دارد و در کمال تعجب پانسی پارکینسون هم حرف ایشون رو تایید کرده و گفته که نات را دوست دارد! ) دراکو : بالاخره! ماریا : لبخندی زدم آره ولی بهم دیگه میان دراکو : خیلی بیا فیلم ببینیم ماریا : فیلم چی؟ دراکو : پنج فوت فاصله! ماریا : من اینو بدون تو دیدم دراکو : حالا کنار من ببین بیا بشین

ماریا : کنارش نشستم غمگینه ها! دراکو : راستش منم...این فیلم و بدون تو دیدم! ماریا : چهار سال پیش! چه زود گذشت البته جز سه سال اول که هر روزش واسم اندازه یک سال بود! دراکو : اون روزا واقعا درد داشت دردی که تنها درمانش دیدنت بود ماریا : دستشو گرفتم و لبخندی زدم فیلم و بزار دراکو : دستمو بردم سمت کنترل و تو دستم گرفتم و فیلم و پلی کردم ماریا : دستمو زیر چونم گذاشتم و به فیلم و هر از گاهی به دراکو خیره میشدم فیلم به پایان رسید و پایانش لبخندی تلخ شد دراکو : میتونم بگم قشنگ ترین فیلم بود که دیدم اما خاطرات تلخ بدون تو رو توی ذهنم تکرار کرد این تلخ ترین فیلم قشنگی بود که دیدم! دراکو : از رو مبل بلند شدم پاشو ماریا : کجا؟ دراکو : پاشو دختر ماریا : از رو مبل بلند شدم و دنبالش رفتم که کنار پیانو توقف کرد دراکو : اون روز و یادته؟ اون آهنگ خیلی زندگی ما بود! حالا نظرت در باره یه آهنگ جدید چیه؟ ماریا : با کمال میل دراکو : لبخندی زدم و رو صندلی پشت پیانو نشستم و انگشت هامو روی کلاویه های پیانو می کشیدم ماریا : به یه حال خوب نیاز داریم؛ مایی که غم ها رو می شماریم؛ ولی خب هنوز امید داریم؛ ما به خیلیا بدهکاریم؛ دراکو : گل لاله؛ گل لاله؛ چرا پژمردی دوباره؛ چرا غم تو شهر موهات؛ خونه داره؛ خونه داره؛ ماریا و دراکو : بالاخره پیداش میشه؛ یه روز رنگین کمون؛ دیگه نمیگیره هیچوقت؛ رنگ غم آسمون؛ یه روز خوب میاد که؛ بد نشه حالمون؛

نشکنه بالمون؛ پر پروازمون؛ ماریا : بالاخره پیداش میشه؛ یه روز رنگین کمون؛ دیگه نمیگیره هیچوقت؛ رنگ غم آسمون؛ یه روز خوب میاد که؛ بد نشه حالمون؛ نشکنه بالمون؛ پر پروازمون؛ با صدای دست زدن پشت سرمون برگشتم نارسیسا : خیلی قشنگ بود صدای هر دوتون واقعا قشنگه! ماریا : ممنونم دراکو : لبخندی زدم و از رو صندلی بلند شدم ماری بیا ماریا : باز کجا؟ دراکو : بیا ماریا : دنبالش راه افتادم و از پله ها بالا رفتم دراکو : در اتاقم و باز کردم وارد اتاق شدیم با قدم های آروم به تراس نزدیک شدم در رو باز کردم و وارد تراس شدم ماریا : وارد تراس شدم نور ماه به همه جا می تابید و ماه کامل توی آسمون نشسته بود و ستاره ها چشمک زنان دور و برش ایستاده بودن و سیاهی شب رو زیبا تر جلوه می دادن دراکو : لبه تراس نشستم و به آسمون چشم دوختم چقدر قشنگه ماه! ماریا : خیلی... کنارش نشستم و لبخندی زدم کنار تو همه چیز واسم قشنگه دراکو : کنار تو همه چیز رویاس! زیبا

ماریا : میدونی؟ یه چیزی فهمیدم اینکه گذشته ها رفته و حالا خاطرات تلخ و شیرینی به جاش باقی مونده آینده هنوز از راه نرسیده و ما توی زمان حال موندیم آره آینده مهمه اما ما تو حال زندگی میکنیم توی زمان حال خیلی اتفاق ها رقم میخوره که به گذشته میره خیلی اتفاق ها، یکی دنیا رو ترک میکنه، یکی به دنیا چشم باز میکنه، یکی از یک نفر متنفر میشه، یکی عا.شق میشه؛ دراکو :واقعا از خدا ممنونم که تو رو سر راه من قرار داد و من با تو، کنار تو عشق رو فهمیدم با تو!:)

▪▪▪▪▪THE END▪▪▪▪▪

ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه اگه تستام رد شه اکانتم میپره و اگه شخصی شه کسی نمیتونه داستانمو بخونه منتشر کن مهربونم امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه آرزوهات برسی ممنونم>> لایک و کامنت فراموش نشه:)☺