عادات وسواسی *یه تینیجر*پارت ۱

های گایز من لیلی و یه نویسنده تینیجر ام و این هم پارت اول داستان من به نام .عادات وسواسی یه تینیجر. کتاب در مورد (تو اسلاید اول)... بخونید و نظر بدید تنکس

های گایز همون‌طور که گفتم من لیلی ام و به عبارتی یه نویسنده ی تینیجر به حساب می آم و این هم خلاصه ی داستان به نام عادات وسواسی یه تینیجر. (البته خیلی ربطی ندارد ولی خو) خلاصه ی داستان: در مورد یه دختر و نویسنده ی تینیجر ایرانی(به نام لیلی ) هست که در کانادا زندگی می کنه و در داستان هاش خیلی به جزییات اهمیت می ده اما یه روز معلم ادبیات هنگام خواندن داستان جدیدیش بهش می گه که جزییات برای هیچ کس اهمیت ندارد و فقط آدم رو خسته می کنه و .. همین موضوع باعث می شه که ایده ای به ذهنش بیاد و اتفاق های متفاوت زیادی برایش می افته و با آدم های زیادی آشنا می شه و .... پلیز بخونید و پارت ها رو دنبال کنید و نظراتتون رو حتما بنویسید (: تنکس . لیلی(:

تقریبا آخرای نوشته ام بود که معلم بلند شد و گفت: نه نه نه لیلی نباید آنقدر به جزییات توجه کنی جزییات حوصله آدم رو سر می برند و برای هیچ کس هم مهم نیستند . شوک شدم! .نمی تونستم باور کنم جزییات برای کسی مهم نباشه یا یه چیزی تو این مایه ها. فقط گفتم مرسی استاد و رفتم سر جام (:

آمه که متوجه ی احساساتم شده بود دستش رو گذاشت رو شونم و گفت :اون یه بی عرضه ی نفهمه به حرفاش توجه نکن . لبخند کدری زدم و جواب مهربانیش رو با یه بوسه رو گونش جواب دادم . زنگ خورد ... به سالن نهار خوری رفتیم . مثل همیشه تقریبا هیچ چی غیر از یکم آب به همرا لیمو ترش نخوردم

به سالن نهار خوری رفتیم . مثل همیشه تقریبا هیچ چی غیر از یکم آب به همراه لیمو ترش نخوردم . سر زنگ ناهار سر میز جسیکا نشستیم ازش متنفرم ولی توی مواقعی که به کمکش نیاز داشتم کمکم کرده و البته هیچ جای دیگه ای هم توی سالن نبود . (از آما جدا شدم‌ به کلاس فیزیک رفتم و یه تدریس کوچیک ارایه دادم . بدون توقف به کلاس جغرافیا رفتم نمره aرو گرفتم و بقیه ی کلاس رو سرم توی گوشیم بود برای داستانی که داشتم در مورد استرس های نوجوانی می نوشتم .