ناظرررررر پلیززززززز تلو خدا از فردا نیستم تلو خدا 😔😜😝❤️😘
خب اینم بگم که عاشق شدن سخته .... اونجاش که واسه خانواده پسر/ دختر اونا نمیتونن باهم باشن..... خب اینم هست که من اینو تجربه کردم 😶
حالم خرابه تا وقتی که هری پاتر میادو میگه که بیا حرصش رو در بیاریم کاملا موافقم. باهاش خب داستان از این قراره که منو دراکو عاشق هم شدیم و بعد اون بخاطر پانسی منو ول کرد و رفت بزار از اول بگم اسم من = ملیسا
شهرت = ریدل / بلک
خب از اونجایی شروع شد که من به دنیا امدم در واقع پدر خوندم ولدمورت / یا اسمشو نبر هست و عموم سیریوس بلک هستش که عاشق هیجانه.
بعد که من با دراکو اشنا شدم و از مدرسه هاگوارتز نامه دریافت کردم بعد به سمت کوچه دیاگون رفتم و وسایلی که تو نامه نوشته شده بود رو خریدم و بعد به سمت ردا فروشی رفتم و ردایی که سفارش داده بودم رو خریدم و به سمت چوب دستی فروشی رفتم و رفتم خونه بعد فردا از خواب باشدم وسایلامو جمع کردم و به سمت در رفتم چون بابام هیچ وقت تو خونه نبود من حتا یک لحظه هم بابام رو ندیدم ..................
وقیافه اون رو فقط تو روز نامه دیدم
بعد به سمت هاگوارتز راه افتادم بعد توی ایستگاه 9وسه چهارم سوار قطار شدم و دنبال کوپه خالی گشتم بعد یکی پیدا کردم که کاملا خالی بود خب چون زود رسیده بودم بعد از یه ساعت دیدم یه پسر مو شیری با چشمایی خاکستری درو زد بلند شدم درو باز کردم. اونجا اولین برخورد مون بود. بعدش پرسیدم..
ملیسا: چی میخوای؟
دراکو : خب ام ام میشه ک که ت تو......
ملیسا : من چی؟ میخوای تو کوپه من بشینی؟
دراکو: خب اره دیگه میشه؟
ملیسا: اره میشه.
از زبان دراکو.
اینا همش تقصیر پانسی ه اه منو تو این وضعیت وخیم انداخت بزار برات توضیح بدم که چیشد طرفدار عزیزم
...
پانسی: دراکو. دراکو. دراکو!؟
دراکو: چیشده باز اومدی اتاقم ها؟
پانسی: چون که مامانت گفت که هر وقت بیام اینجا بیام پیش تو
دراکو: فقط به اون دست نزن باشه هر کاری خواستی میکنم.
پانسی: واسه این انگشتر بنفش هر کاری میکنی؟
دراکو: اره چون تنها یادگار اولین دوستم هست و خب حالا ازم چی میخوای؟
پانسی : امم نگاه کن بابام دشمنی به اسم سیروس بلک داره و اون دختری داره که من باید نابودش کنم و.
دراکو: خب به من چه؟
پانسی: میخوام بری و اونو عاشق خودت کنی بعدش منو به اون ترجیح بدی و این کارا 3سال زمان میخواد اگه نکنی این انگشترو به مامانت میدم نظرت چیه قبوله یا نه؟
دراکو: اگه به اسمشو نبر ربطی داره نیستم اگه نه هستم باشه؟
پانسی: اصلا ربطی به اسمشو نبر نداره اره قبول
...
ادامه از زبان ملیسا٫٫٬٬
اومد تو و نشست رو به روی من بعد از 15دقیقه پسری که مو های نارنجی داشت اومد داخل ولی تا چشمش به دراکو افتاد خواست بره که دستشو گرفتم و اوردنش داخل و نشوندمش پیش خودم گفتم فرقی نداره که درجه خونیت چی باشه همه ما انسانیم و بزرگترین خصوصیات یک انسان اینه که با هم یکسان هستن.
اون گفت اسم من رونالدهست ولی دوستام بهم میگن رون گفت تو یه ماگل زاده ای ؟ گفتم نه من یه اصیل زاده هستم گفت که تو اسمت چیه؟ گفتم اسم من ملیسا بلک هستش دراکو گفت باورم نمیشه که به من اسمتو نگفتی به این دو رگه گفتی؟! خواستم چیزی بگم که دراکو پاشد رفت بعد بهم گفت که اگه از اول میدونستم که تو یه بلکی حتا باهات حرف هم نمیزدم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
حتما ادامه بده خوب بود حتما میخونم💚💚
بچه ها 1چهارم پارت 2رو نوشتم ولی انرژی نیاز دارم 😔😣لایک به 12 برسه پارت 2رو میزارم و پارت 3 رو مینویسم💔😝
مرسی عشقی نظر لطفته ❤️😘
ذوق مرگ شدم 😉