ناظر جونم میشه منتشر کنی؟ میشه بیای تو؟
*داستان از زبان دکو می باشد*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
: دابی فرار کن عقب نشینی افراد رو ببر از اینجا بیرون زود
دابی: ولی تو.....
: کاری که گفتمو بکن
دابی: افراد عقب نشینی... دکو حواست به این که چیکار میکنی باشه
: هوم
و اخرین چیزی که دیدم این بود که دابی و بقیه فرار کردن و شنیدم ایزوا شوتا گفت پیداش کردم و نوارهاشو دورم پیچید
بعد از اون فقط سفیدی نوارهای ایزوا رو میدیدم و مثل کر ها هیچ چیزی نمیشنیدم
ایزوا: تو ذهنش*هیچ صدایی ازش نمیاد حتی وقتی المایت پرتش کرد تو ماشین هیچی نگفت نکنه مرده باشه؟ هنوز باهاش کار داریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
²⁵دقیقه بعد در مدرسه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
داستان های اقتباس از انیمه خیلی کمه مخصوصا مای هیرو ادامه بده خیلی قشنگ بود(مخصوصا من که عاشق ویلن دیکو عم)
مرسی از نظرت دارلینگ ♡خیلی خوشحال شدم
p2رو نوشتم ولی ناظری منتشر نکرده
خیلی دست به قلمت خوبه و داستان خیلی جالبی نوشتی ، منتظر پارتای بعدش هستم، شرط میبندم با گذر زمان حتی بهتر هم میشه
هارتم اکلیلی*
مرسی از نظرت دارلینگ♡
عاله ادامه بده:)
چشم حتما