عشق در نگاه اول (تهیونگ) پارت1

سلام من آتوسا هستم مولتی فنم و کلن خیلی از گروه های کیپاپ خوشم میاد ولی بی تی اس زیاد نه (یادتون هست گفتم مگه کسی هست آرمی نباشه 😂حرفم رو پس میگیرم😂(حرف اشتباهی هم زدم البته )ولی تاحالا بهشون هیت هم ندادم (نه تروخدا هیت بده😒 ) بیخیال بریم سر داستان(عکس تست عکس آتوسا)

زمانی که ۱۲ سالم بود :داشتم تو اینستا میچرخیدم که یهو یه پُستی رو دیدم نوشته بود چه گونه آیدل کیپاپ شویم تعجب کردم آخه نمیدونستم خارجیا هم میتونن آیدل بشن روش کیلک کردم چند تا نکات بود منم خوشم اومده بود از این کار رفتم مطالب دیگه ای راجبش خوندم فهمیدم باید اجازه پدر مادر باشه برای رفتن به کره خانواده من وعضیت مالی متوسطی داشتن ولی ترض و فکر امروزی داشتن (ترض درست نوشتم ؟😂)رفتم نشستم باهاشون حرف بزنم مامان:پول رفتن رو نداریم بیلط خیلی گرونه. بابا:آره راست میگه من(آتوسا):پول رفتن رو خودشون میدن .مامان:تو بچه مونی اگه اونجا تنهایی بلایی سرت بیاد چی ؟من(آتوسا):نترسید کمپانی معتبر میرم . باکلی بدبختی رازیشون کردم حالا که اجازه میدادن میتونستم با خیال راحت تمرین کنم و دنبال یه کمپانی بگردم ، برای رپ و دنس میخواستم ادیشن بدم صدام برای رپ خوب بود و عمم که معلم دنس بود میگفت تو رقص استداد داری و باهام کار می‌کرد خلاصه اینکه

بعد از کلی تمرین تصمیم گرفتم کمپانی بیگ هیت برم (بچه ها میدونم کمپانی بیگ هیت دختر قبول نمیکنه حالا شما فکر کنید قبول میکنه)ادیشن آنلاین رو قبول شدم رفتم به مامانم و بابام گفتم و با مامانم پاشدیم بریم کره جنوبی وقتی رفتیم کمپانی وقتی نوبت من رسید خیلی استرس داشتم ولی سعی کردم استرسم خراب نکنه آهنگ رو ادیشن حضوری رو دادم آمدم بیرون منتظر نتایج موندم قبول شده بودم باورم نمیشد خیلی خوشحال بودم 🥳😆بعد وسایل هامو جمع کردم با مامانم خداحافظی کردم رفتم خوابگاه کمپانی کلاس ها و آموزش هاشون واسم زیاد سخت نبود ولی رژیم هاشون خیلی سخت بود

با اینکه آدم کم خور و لاغری بودم بازم برام سخت بود، اسم کره ای برای خودم انتخاب کردم (یون سو) اینجا یه دوست پیدا کردم به اسم هیوری خیلی دختر خوبی بود و البته آرمی بود(عکس تست عکس هیوری چه هردوشون خوشگلن حسودیم شد 😂😑)سه سال بعد : الان من ۱۶ سالمه هنوز کار آموزم و احتمالا به زودی دیبو میکنم تا الان که اتفاق بعدی نیفتاده فقط چند تا دختر نژاد پرست کره ای بودن اذیتم میکردن اولا ولی دیدن بهشون محل نمیزارم دیگه کم کم دارن بیخیالم میشن 😏 با هیوری داشتیم از کلاس رقص که تموم شده بود خارج می‌شدیم و حرف میزدیم

هیوری:آتوسا میای بریم فنساین بی تی اس (هیوری آتوسا رو به اسم خودش صدا میزنه)من(آتوسا):میدونی که من فنشون نیستم آخه واسه چی بیام هیوری:بیا تروخدا نمیخوام تنها برم من (آتوسا):اَه باشه بابا میام هیوری:آخجون برو حاضر شو 😉😊 من(آتوسا):باشه ولی ساعت چنده که الان حاضر شم ها ؟ هیوری:۴ ساعت دیگه 😄 من(آتوسا):چی 😐؟ الان که زوده هیوری: میریم یکم دور میزنیم تا وقتش بشه 🙂من(آتوسا):باشه الان میام رفتم لباس بپوشم (عکس تست لباس آتوسا) با هیوری رفتیم یه کافه نشستیم سالاد سفارش دادیم (چون کار آموزن و رژیم دارن) هیوری:خوشحالم که قبول کردی باهم بریم من(آتوسا):دوستمی دیگه آدم دوستش رو که تنها نمیزار 😊😉هیوری همش راجب بی تی اس حرف می‌زد و منم با ذوق گوش میدادم چون منم راجب هرچیزی حرف میزنم او همین طوری گوش میده . از زبان تهیونگ:یه روز کسل کننده ی دیگه اَه

آها بزار برم شیر موز های کوک رو کش برم😈ده دقیقه بعد کوک:کی شیر موز های من رو خورد (باداد) من(تهیونگ):من خوردم مشکلی داره 😂😃کوک:باید ۲۰ تا شیر موز برام بخری وگرنه من(تهیونگ):وگرنه چی 🤣 نامجون: بچه ها بسه دعوا نکنید ۱ساعت دیگه فن ساین تهیونگ تو هم براش شیر موز می خری باشه؟ من(تهیونگ):باشه 😂😏

۱ساعت بعد :از زبون آتوسا:هیوری:آتوسا تو برو امضا بگیر و هدیه رو بده من خجالت میکشم 🫠من(آتوسا):دختر منم از تو بدترم خجالت میکشم نمیشه 🙄هیوری:تروخدا 🥰من(آتوسا):ای بابا چه گيری افتادیم ها باشه هیوری :مرسی آتوسا (لپش رو بوس میکنه😘) از زبان تهیونگ:همش میومدن امضا میگرفتن و هدیه میدادن و میرفت خیلی حوصله سر بر بود تا این که چشم به یکی خورد

اگه چرت و پرت و توهم توهم بود ببخشید اگه خواستید می تونید راجب ادامه نظر بدید😊 لطفا تا نتیجه برو چالش داریم 👈