ناظر عزیز لطفا منتشر کن و شخصی نکن بعد از انتشار تو کامنتا بگو تا فالوت کنم و همه تستات رو لایک کنم و بهت ۵۰۰ امتیاز بدم*بابت تشکر*
کوک ویو:بعد از قطع تماس رفتم واسه سانمی پنکیک شکلاتی و بلوبری بپزم.وقتی پختن پنکیک ها و بسته بندیشون تموم شد*+شیرکاکئو و قهوه* لباسامو عوض کردم و رفتم پیشش*لباسش👆🏻*
وقتی رفتم پیش سانمی دیدم هنوز خوابه.از پرستارش که کنارش نشسته بود پرسیدم چرا اینقدر میخوابه؟
و گفت بهش ارام بخش زده چون اگه نمیزده همش پرخاشگری میکرده که بیاد شمارو*کوک رو*ببینه.ولی یکم دیگه اثر ارام بخش میره.
گفتم:باشه میتونی بری.خواستم برم خبرت میکنم.
میز رو اوردم براش روی تخت*از همین میزا که نصفش پایه نداره میاد رو تخت*پنکیکا و شیرکاکائو و قهوه رو براش گذاشتم.۵ دقیقه بعد از اتمام چیدن میز سانمی بیدار شد.
&با حس سردرد بیدار شدم.بوی قهوه و عطر کوک میومد.چشمام رو بیشتر باز کردم دیدم کوکی رو صندلی منتطر من بیدار نشسته.
-عااام اینجا چیکار میکنی؟
+رو میزو ببین...بعدم من نمیتونم بیام پیشت ملاقاتت؟
-واو این همه رو واسه من اوردی؟
+اره
-ولی تو هم باید بخوری واسه من زیاده
+اوکی
*بعد از اتمام صبحانه*
+عزیزم من باید برم.با جیمین یکم کار دارم باید ببینمش.کاری نداری؟
&اصلا حاجی پشماااام.بهم گفت عزیزممممم؟داشتم از ذوق میمردم.یعنی اونم دوسم داره؟خدایی؟اصلا عررررررر
+سانمی؟
-ها.بله؟
+کاریم داری؟
-عا نه ندارم.
+پس من میرم زودی هم بر میگردم...اها راستی من برات یه روانشناس خوب گرفتم تا اون قضایا رو فراموش کنی.امروز با چندتاشو ملاقات میکنی و بعد خودت تصمیم میگیری با همونی که باهاش راحت تری ادامه بدی.چطوره؟
-باشه مرسی.
+پس من دیگه میرم خدافط بیب
-خدافظ
&بهم گفت بیبببببب؟اصلا حاجی پشمامممممم.میشه واسش بمیرم؟در عین جذابی و جذبه ای که داشت به شدت هم کیوت بودددددد.*سانمی تا دوساعت بعد با خودش کلنجار میرفت.اینو ولش کنین بریم سراغ کوک*
@بعد از خارج شدن از اتاق سانمی یه نفص عمیق کشیدم و تازا بادم اومد چیا گفتم.بهش گفتم بیب؟گفتم عزیزممممم؟*اینم خود درگیری داره بریم پیش جیمین*
*یه بار برای همیشه علامت همه رو بگم
+کوک -سانی ×جیمین ÷سول اه =هوسوک
و علامت تفکراتشون یا ویو
@کوک &سانمی ~جیمین #سول اه ¤هوسوک*
~این کوک نمیخواد بیاددد؟دوساعته منتظرشما.بذار بهش زنگ بزنم
×الو کجایی تو دوساعته منتظرم
+ممنون که زنگ زدی.اشتباهی از دهنم پرید به سانمی گفتم عزیزم و بیب واسه همین خود درگیری داشتم.تا دودیقه دیگه اونجام
×:|
تلفونو قطع کردم و به انتظار کشیدم از کوک ادامه دادم.
*بیست دقیقه بعد*
@چقدرم دور بود بیمارستان تا خونه جیمین.بعد ۲۰ دقیقه به زور رسیدم.رفتم تو خونه جیمین و به محض ورود یه مشت خوابود تو گوشم
+لعنتی اروم دردم گرفتتت
×حقته.دوساعت و بیست دقیقس منتظرم.
+خب حالا
×بیا تو.
................................................
×اول دکتر هارو ببین
*ادامه اسلاید بعد*
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
نایس عالی بود
۹ ناطرت بودم
پارت ۹ منتشر کردم
دستت درد نکنهههههه
خداااایاااااا از اینن ناظراااا زیادددد بدههههه
اههههه خیلییی خوببب بودددد
خلحپبهمبمعخبمخعبمخی۵مخعییعخمعختلنرحعخقث۷۵۳۵ثحسحه
پارتتتتت بعدیییییی رو ردددد کننن بیادددد
یعنی اینقدر خوب بود؟
چشم حتما امشب مینویسم
اصلا دارم اکلیل گریه میکنم🥹💖
چرااا باورررر نداریییی که داستانتتتت فوق العادستتتتتتت ؟
آرههه امشبببب حتمااا بنویسسسس منتظرمممممممممم،مممخبنپهبن..بحهخ۵قمق۵حم۵قحمسعخم۷۴سنث۶۴حهقسحطفه،خعز،خعیم
هارتم اکلیلی شد اصن
همین الان میرم مینوسم😊
آفریننننن
پارت ۹ منتشر شده
عرررررررررر😭🥺
نمیدونی چقد خوشحال شدم دیدم پارت بعدی اومده
خیلی خوب بود🌼
واییییی با حرفت هارتم اکلیلی شدددد🥺💖
میسی3>
پارت ۹ هم منتشر شد🙃
عالییی بود