هیچی ندارم بگم💜💙
از 👅مایکل: لیلی بطری را به به من داد و گفت وقتی به مقصد و مرکز رسیدین باید بطری را روی کتاب بریزید و دره کتاب رو باز کنید یکدفعه برق ها رفت و صدای جیغ اومد من دست سوزان رو محکم گرفتم و بطری را هم محکم یکدفعه یک دست اومد و معجون رو کشید منم کشیدمش سمته خودم اون....اون.....اون نهههههههههههههههههههههههههههههههه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عااااااااللللللللیییییییی ببخشید چند وقتی داستان نمیخوندم😔
اشکال نداره گلم مرسی که خوندین💜💙