همچنان رمان ادامه دارد:)
وقتی وارد شدم،استاد تمرین پا باز رو تموم کرده بود و داشت درس جدید رو آموزش میداد. استاد نکاهی به سر تا پا من کرد و گفت:« دیر اومدی ساشا بلایت!لباستم خاکیه !
اشکال نداره، برو رخت کن یه لباس دیگه انتخاب کن و بپوش، بعد یه دور دیگه پا باز رو مرور میکنیم.» معلم تکواندو من مهربون بود و کمی هم سر سخت. اونجا ،
رزی رو دیدم ، اون گفت:« دیر اومدی ساشا! معلم پا باز رو...»
-فهمیدم دیر اومدم😒
خلاصه،به خاطر دیر اومدن و لباس خاکیم،خجالت زده و بی حوصله بودم.
اون روز، چون قبل از پا باز رفتن گرم تکرده بودم، شبش پام درد گرفت و
سگ هم هوام رو داشت 🥺
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
چند سالته؟
من 11 @_@
عالی
مرسی که بهم اترژی میدی ಥ‿ಥ
خواهش( ◜‿◝ )♡