وقتی رفتم تو حیاط،خیلی از دست پیکسی عصبانی بودم😠داشتم به بازی کردن بچه ها نگاه میکردم که دیدم لینا داره با لبخند به سمتم میاد.وقتی اومد طرفم،با خنده گفت:«چطوری خفن؟چطوری موفق؟چطوری خلاق کلاس؟😂»
و زد زیر خنده. یهو، همه ی بچه ها از کلاس های دیگه،برگشتنو به من نگاه کردن😕 خیلی خجالت کشیدم و با ناراحتی رفتم سمت کلاس😞. ناگهان دیدم که رزی و مکس دارن باهاش جر و بحث میکنن:«خیلی کارت زشت بود لینا😠ساشا هم یکی از دانش آموزای کلاسه،
چرا اینجوری میکنی باهاش؟؟😐»
ولی اون با خنده از کنار رزی و مکس رد شد🫥
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
اگه تا اخر هفته نیاد دیگه ادامه نمیدم
پارت بعد؟
پارت بعد قرار نیس بیاد نه؟
پارت بعد؟
پارت بعد؟
عالی ولی خیلی کم بود