خب این داستان فصل دوم داره و این پارت قسمت آخر فصل اوله؛) ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه امیدوارم همیشه لبخند بزنی مهربونم
دراکو : خوب نیستی ماریا : پوزخندی زدم اهوم خیلی باهوشی دراکو : ماریا باید یکم استراحت کنی از دیشب تا الان چشم رو هم نزاشتی! ماریا : کاش اون بود...من صد روز نمی خوابیدم دراکو : ماریا...ماریا : ماریا چی؟! دراکو : یه دقیقه آروم باش نگاه کن همه چطوری بهت خیره شدن ماریا : به من چه؟ من نگاه هیچکس واسم مهم نیست همینا تا وقتی مامان بزرگم زنده بود کجا بودن که حالا اومدن یه سنگ و ببینن؟ دراکو : ماریا بسه! ماریا : نه... بس نیست چیه؟ فکر کردی واسم مهمه اینا درموردم چی میگن؟ دراکو : نگاه های سنگین همه قفل شده بود روی ماریا رو کردم به مردم از همتون ممنونم که امروز و تشریف اوردین حال ماریا واقعا خوب نیست امیدوارم درک کنید مردم کم کم می رفتن ماریا : حالا من مونده بودم و دراکو و اونطرف تئودور و پانسی رو زمین کنار سنگ نشستم دراکو من خودمم نمی فهمم چی دارم میگم سرم داره می ترکه تئودور و پانسی بهمون نزدیک شدن تئودور : ماریا درک میکنم چه حسی داری ولی نباید خودتو داغون کنی بهش نزدیک شدم و ب..غ...ل.ش کردم دراکو : اخمی بین ابروهام نشست نگاهی به پانسی انداختم پانسی : تو چشماش خیره شدم گریه کردی؟ دراکو : نه!
پانسی : باشه...رو کردم به ماریا امیدوارم دیگه ناراحت نباشی من حسی که داریو درک نمیکنم ولی متاسفم ماریا : ممنون تئودور : اگه نیاز داشتی با یکی حرف بزنی من هستم دراکو : با تنفر تو چشماش زل زدم اگه بخواد با کسی حرف بزنه من هستم تئودور : اوه جدی؟ ولی من تا جایی که یادمه الان با ماریا حرف زدم نه با تو! دراکو : تئو برو تئودور : اینجا دیگه مال تو نیست که بخوای منو بیرون کنی ماریا : دراکو! پانسی : تئودور! دراکو : تقصیر منه؟ ماریا : بس کن لطفا! پانسی : بهتره بریم تئودور : بدرود مالفوی دراکو : اهمیتی ندادم و به ماریا نزدیک شدم و کنارش نشستم و دستمو روی سنگ کشیدم رزالین کالر! ولی ماریا مامان بزرگت چه اسم قشنگی داشته ماریا : لبخند تلخی زدم خیلی...حس کردم اشکی از گوشه چشمم سر خورد ولی همه چی تموم شده الان تنها چیزی که ازش مونده اسم و خاطراته دراکو : هوم میخوای بریم خونه؟ ماریا : تو برو یکم دیگه میام دراکو : نمیتونم تنهات بزارم ماریا : باشه...نرو چشمامو با درد روی هم گذاشتم یکی به دنیا میاد و یکی میره....یکی غمگینه یکی خوشحال... یکی گریه میکنه و یکی می خنده...!
هوا رو به تاریکی می رفت ولی حال ماریا خیلی بد بود دستشو گرفتم و بلند شدم ماریا باید بریم پاشو ماریا : آروم از رو زمین بلند شدم خداحافظ مامانی بازم میام پیشت با قدم های آروم حرکت کردیم سمت ماشین در و باز کردم و سوار شدم به صندلی تکیه زدم و چشمامو رو هم گذاشتم یعنی دیگه نیست؟ دراکو : جوابی نداشتم...چیزی نگفتم و فرمون و چرخوندم بعد از نیم ساعت رسیدیم خونه ماریا : گوشیمو از جیبم برداشتم و چشمم به یه عکس خورد من بودم و اون و رو لب هردومون لبخند ما پیش همدیگه ایم ولی....فقط توی عکس ها! وارد خونه شدم دراکو : برو بخواب لطفا! ماریا : از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم و خودمو رو تخت انداختم به محض اینکه چشمامو رو هم گذاشتم خوابم برد (نه...دیگه نمیتونم ببینمت تو هرگز نمیتونی اونو ببینی نه...نه) نهه! روی تخت نشستم نفس نفس میزدم عرق سردی روی پیشونیم نشسته بود در اتاق باز شد و دراکو اومد داخل ماریا؟ خوبی؟ کابوس دیدی؟ ماریا : آ..ره دراکو : آروم باش فقط خواب بوده ماریا : سرمو روی بالش گذاشتم دراکو : میتونی بخوابی؟ ماریا : سرمو به نشونه منفی تکون دادم دراکو : باشه..نترس من نمیرم پیشتم آروم باش کنارش نشستم و دستمو روی موهاش کشیدم بخواب...عزیزم آروم باش ماریا : چشمامو رو هم گذاشتم
با پرتوی از نور خورشید چشمامو باز کردم دراکو نبود آروم از رو تخت بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم ولی نبود صدای در اومد بهت زده رفتم سمت در و دستمو روی دستگیره گذاشتم و فشردم در باز شد بهش خیره شدم +سلام ماریا خوبی؟ ماریا : ت..تو اینجا چکار میکنی؟ تئودور؟!!
پایان فصل اول!:) منتظر فصل دوم باشید؛ ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه اگه تستام رد شه اکانتم میپره و اگه شخصی شه کسی نمیتونه داستانمو بخونه منتشر کن مهربونم امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه آرزوهات برسی>>>لایک و کامنت فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاولیی مثل همیشه✨
یکی از بهترین نویسندگان تستچی : لونا🤝🏻
پین؟
یا خدا من ۵ تاشو خوندم باید بیام بخونمممم😂😱
عهه خب همه رو با هم نخون هر وقت تونستی بخون
ممنون😂
خیلی عالی 💚نمیتونم صبر کنم واسه فصل بعدی لطفا زودتر بزار❤❤راستی ببخشید دیر نگاه کردم سرم شلوغ بود🙏🏻🙏🏻
مممنونمم بیب:) سعی میکنم امروز بزارم؛ نه باو اشکال نداره
وای خیلی کنجکاوم برای فصل بعدی
هوم تنک کیوتم شاید امروز
عایییی مثل همیشه من همه ی این داستانت رو لایک کردم عالیه
میشه توی لیست دوستام سیوت کنم لطفا:)
ممنونمم بیب:) باعث افتخاره که تو لیست شما باشم کیوت
عالییی:))
تنکک لاوم
عالییییییی بود لاوم
فصل دو کی شروع میشه؟
ممنونمم زیبام:) عوم..نمیدونم باید یکم فک کنم بیب
اوکی عزیزم
موفق باشی
تنک
عالیییی
مرسییی زیبا
همسن و هم اسمیم🥲😇
لونا 14 سالمه💜💛
هوم چ جالب خوش لاوم
آره
به لیست دوستام اضافت کنم؟؟
ممنون عزیزم اگه دوس داری باعث افتخارمه که تو لیست شما باشم بیب
^Alice^ ممنونممم لاومم لطف داری که زیبام:)لاومی وایب قشنگت>>>
ممنونمم✨
همیشه عاولی هستی 🍀🕯️
باید به تستچی بگم همه تستاتو ویژه کنه✨
لطف داری بیب تو بهترینی>>> لیدی اختیار داری ویژه شدن لایق تستای شما هست لاومی زیبا؛
تنک یو واس لیست دوستان >> باعث افتخاره که تو لیست شما هستم زیبام:)♡
؛) ممنون کیوتم✨
توهم بهترینی>>>
بوس
راستی مایل به فرند؟
چرا که نه لیدی لونا 14:)